خاطرات خنده دار و شرین(طنز زیبا)
خاطرات خنده دار از حیوانات , خاطرات حیوانات خانگی
همیشه وقتی از پیش سطل آشغالی رد میشدم یه لگد محکم میزدم در ۹۰ درصد مواقع یه گربه جن زده میومد بیرون 
ولی دیگه توبه کردم .....امروز دیدم گربه هه رفت تو سطل منم درشو بستم کسی اذیتش نکنه
والا…… تا کی آزار حیوانات؟ 
.
.
.
.
خاطره خنده دار
.
.
.
.
.
.
یه سگ گرفتم بعد میبردمش پارک. یکی دیگم بود گربش رو می آورد. همیشه این دو تا همدیگه رو میدیدن غرش میکردن برا هم. منم یه دفعه تا طرف حواسش نبود سگم رو ول کردم رفت گربه هه رو مثل سگ زدش. کلی کیف کردم خخخخ
.
.
.
خاطرات خنده دار از حیوانات خانگی
.
.
.
.
تو کتابمون نوشته بود مرغ پرنده ایه که نمیتونه پرواز کنه
منم جوجمون رو بردم پشت بوم, چندبار انداختمش پایین که بزرگ میشه عقده ای نشه
.
.
.
.
.
.
.
.
رفتم جوجه رنگی خریدم قرمز بود بعدش شستمش. چندتا قوطی رنگ گذاشتم پرید تو سبز. از خوشحالی خفه شد 
اخه اینا رو رنگ میکنن از کجا میدونن از رنگشون خوششون میاد؟
.
.
.
.
.
.
.
.
رفتم پیش ماهیه تو آکواریوم. دیدم هی میخان یه چیزی بکن ولی اب میره تو دهنش نمیتونه. از آکواریوم آوردمش بیرون. کلی خوشحال بود هی میرفت بالا پایین منم دلم نیومد بندازمش تو آب دوباره. اینقد خوشحال کرد خسته شد خوابید
*****
اعترافات خنده دار جدید , اعترافات جدید
اعتراف میکنم هنوز یاد نگرفتم بچه ها فامیل رو که میان اذیت میکنم به گریه میندازم چجوری ساکتشون کنم :دی
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم تو دستشویی دور مورچه ها رو آب میریختم زندانی میشدن بعد میزاشتم برن تا بیشتر قدر زندگی رو بدونن. خلاصه اینقدر بفکر بقیه بودم
.
.
.
جملات خنده دار اعترافی بچگی
.
.
.
.
بچه که بودم یکی میخواس بهم عیدی بده عین وحشیا نمیگرفتم ولی الان که مهمون میاد یا ما میریم عید دیدنی وحشیانه دستشونو نگاه میکنم که عایا میره سمت جیبشون عیدی بدن یا نه
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم هروقت میرم دستشویی بخصوص دستشویی مثل تو جاده قبل از اینکه
کارمو بکنم چک میکنم آب باشه حالا چه تو لوله چه افتابه . آخه ریسکسش خیلی بالاست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بعضی وقتا دوست دارم اون کسی و که دوستش دارم و میدونم دوستم داره رو
دوست نداشته باشم!
خودمم نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟ دیوونه هم خودتی…
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه ودم یه کارتون بود مورچه ها زیره یه فیلی سوزن گذاشتن بعد فیله رفت هوا.
منم زیر یکی سوزن گذاشتم بره هوا ولی جیغ زد متاسفانه نرفت هوا
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم ملت آخر شب که میشه لاو میترکونن جوشای صورتمو میترکونم
.
.
.
.
اعترافات خنده دار جدید
.
.
.
.
اعتراف میکنم وختی ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ کل فامیل ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯽ
حالا ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻫﯿﭽﮑﺪﻭﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺣﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺯﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻥ
ﻣﺮﺗﺒﺎ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﯽ ﺭﻓﺘﯽ؟
.
.
.
.
.
.
اعتراف می کنم که اخرش نفهمیدم این عزم رو جزم میکنن یا جذب؟
.
.
.
.
اس ام اس اعتراف میکنم جدید
.
.
.
.
اعتراف میکنم چند وقت بود سر خیابونمون یه گدا اومده بود شانسش هر دفعه میخواستم بهش پول بدم
دست تو جیبم میکردم یا ۲ یا ۵هزار تومانی میمومد و یواشکی میذارم سرجاش
دیروز گداهه فت : بیا همون ۵ هزاریتو بده مابقیشو میدم
*****
۴ خاطره ضایع شدن خنده دار در ادامه ….
هفته پیش تو خونه دعوام شد با داداشم
بعد اومدم تو خیابون
داشتم رد میشدم و از هیچی خبر نداشتم یهو یکی اومد خورد بهم
منم حال درستی نداشتم گفتم پدر…. مگه چشم نداری با کله رفتم تو صورتش .یارو پخش زمین شد. درجا چهار تا اومدن گفتم رفیقاشن الان چارتایی میزنن داغونم میکنن
دیدم دارن میگن اقا دوربین مخفیه اقا اقا نزن نزن 
دیدم اره صاحب مغازه ها و یه هیئتی بیکار جمع شده بودن به ملت میخندیدن با این حرکت من که دیگه هیچی. سریع تو افق محو شدم خیلی باحال ضایع شدم
چند روز دیگه منو دیدین تو تی وی ببینین خوب زدم یا نه 
.
.
.
خاطره از ضایع شدن
.
.
.
.
با دو تا خاله هام خانوادگی رفته بودیم هتل. برا اینکه پز بدم به هم رفتیم یه هتل درست حسابی. بدبخت باباها خخخخ
یه روز صبح میرفتیم صبحونه ،دیدیم یکیه قیافش به خارجیا میخوره تو لابی نشسته ،مام رفتیم جلو گفتم: ها آر یو؟ اونم خندید و به انگلیسی ج داد .هیچی دیگه بعد گفتیم عمت چطوره؟ خواهرت چطوره؟
اونم میخندید مام میخندیدیم. دیگه شورشو دراوردیم رسیدیم به جاهایی که نباید میرسیدیم … یهو قاطی کرد پاشد رفت… ما هم رفتیم بعد اومدیم از رزوشن پرسیدیم این اقاهه کی بود ؟ گفت: داوره بین المللیه از آلمان اومده ولی ایرانی الاصله و ایرانی بلده 

.
.
.
خاطرات مسافرت خنده دار
.
.
.
.
یه بار هم دسته جمعی با همین خاله ها رفتیم شهرستان ,با دختر خاله هام رفته بودم بیرون
موقع برگشت دیدم یه نفر با سمند افتاده بود دنبالشون
منم یه میله کلفت برداشتم زدم شیشه عقب رو کامل خووووورد کردم طرف هم در رفت
ما چقد احساس غرور کردیم کلی بهم حال داد
. هیچی خلاصه با دختر خاله برگشتیم خونه مادر بزرگ دیدم اه همون ماشینه جلو در خونه پارک شده زدم چرخها رو پنچر کردم اینه بقل هم شکستم 
رفتیم تو خونه دیدم یاخدااااااا همون یارو نشسته خونه مادر بزرگم داره میخنده بهم (فهمیدم آشناست …..)
بعد فهمیدم دایی مادرمه
جاتون خالی کلی ضااااایع شدم تازه این خوبش بود خبر نداشتن چه بلایی سر ماشینش اوردم
خلاصه رفته بود ماشینو دیده بود در آستانه جنگ خانوادگی بودیم بهش خسارتشو دادم دست از سرم برداشت
خلاصه حسابی ضایع شدم + ابروم رفت + کلی پول هم پیاده شدم 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه بار یکی از دوستام (حمید) که باهاش حال نمیکردم و ازش زیاد خوشم نمیاد اس ام اس داد که بیا با هم بریم بیرون بچرخیم. محمد رو هم بگو بیاد (محمد رفیق فابریک من بود). منم در جا به محمد اس ام اس دادم که: محمد این حمید رو یه بهونه بیار بپیچونیمش. اصلا باهاش حال نمیکنم.دو ثانیه بعدش یه اس ام اس از حمید اومد “با من بودی؟” …. تازه فهمیدم چه گندی زدمو و اس رو اشتباهی دادم !!!
برا اینکه ضایع نشم گفتم :اره
گفت: آخه نوشتی حمید
منم گفتم: حواسم نبود با محمد حال نمیکنم. اونو ولش بیا دوتایی بریم بیرون
*****
اعتراف میکنم یه بار مامانم داشت ازم جلو خالم اینا تعریف میکرد اومدم تکمیل کنم عرایض مادر رو تایید کنم گفتم: نه منم یه خری مثله شمام
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم معلمه تو دبستان گفت مشق ها رو خودتون بنویسید با دوربین مخفی هواتونو دارم. از اون به روزی چندساعت دنبال سوارخ سنبه هاى خونه رو میگشتم. البته من خنگ نبودم از اول میدونستم تو کانال کولره
.
.
.
خاطره خنده دار جدید
.
.
.
.
اعتراف میکنم تا چند وقت پیش فکر میکردم ماکارونی رو هم مثل برنج میکارن
.
.
.
اس ام اس اعتراف میکنم
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم فیلم هندی میزاشت این تی وی همیشه دوست داشتم یه روز تو غروب بفهمم که بچه مامان بابام نیستم بعد اون بابا ننه اصلی که پولدارم هستن با پلیس بیان …..
منم میگفتم اینا منو بزرگ کردن و من نمیام جو گیریه دیگه خخخخ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم هروقت بیکار میشم و کسی نیست دستمو تا ارنج میکنم تو دماغم. یه حالی میده …..
.
.
.
خاطرات جدید خنده دار
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم خیلی دوست داشتم مثل بزرگترا قرص بخورم ,ولی بهم نمیدادن منم اسمارتیزو با آب میخوردم
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم
چهارم دبستان بودم یه پونز پیدا کردم وقتی رفتم مشقامو نشون بدم گذاشتم زیر یکی. طرف وقتی نشست یه متر رفت رو هوا و یه جیغ بنفش داد. معلمه هم پشت سریش رو با شلنگ زد
بنظرتون حلالم میکنه؟
.
.
.
.
khatere khande dar
.
.
.
.
اعتراف میکنم بعد ۲۰ سال یکی از دغدغه های فکریم اینه وقتی میرم حموم اون اول
کجای پناه یگیرم که آب سرد نپاشه روم
***
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم میخاستم برم مجلس زنونه. از شانس خوب ما یه زنه شناخت منو باکفش زد توسرم منم همونجا بیهوش افتادم
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه که بودم تو اتاق فوتبال بازی میکردم
بعضی وقتا فکر میکردم کلی تماشاگر دارن اسممو صدا میزنن
منم جوگیر میشدم رو فرش تف مینداختم
.
.
.
.
اعترافات جدید خنده دار
.
.
.
.
اعتراف میکنم اون اوایل که تازه موس نوری اومده بود هی زیرشو نگاه میکردم ببینم از کجا میبینه ولی هی نور قرمزه میخورد تو چشم بیخیال میشدم ![]()
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم اون اولا مگس میومد رو مانیتور میخاستم با موس بگیرم بندازمش تو ریسایکل بین
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم
تو اسباب کشی یه ۲۰۰ هزار تومنی پول زیر قالی پیدا کردم برش داشتم صداشم درنیاوردم. بعدا فهمیدم با همون پول قرار بوده برام هدیه تولد بخرن. دیدن پوله نیست فقط کیک خریدن
.
.
.
.
اعتراف میکنم خنده دار
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم هنوزم وقتی کارت شارژ ۵ تومنی میخرم بعد زدنش ۴-۵ رقم عوض میکنم دوباره میزنم شاید فرجی شد
.
.
.
.
khaterat khande dar
.
.
.
.
اعتراف میکنم کلاس اول بودم بهمون گفتن شهریه هاتون رو بیارین. منم اومدم خونه وبا حالت ناراحتی به بابام گفتم بابا فردا بیا مهریه ی منو بده
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم وقتی دهانشویه قرقره میکردم فکر میکردم صدای میکروب هاست که دارن غرق می شن و جیغ می زنن
.
.
.
.
خاطرات خنده دار دوران بچگی
.
.
.
نمیدونم چرا ادم وقتی ردیف اول سینما میشینه تکچرخ میزنه
شمام ایجوری هستین یا فقط من؟؟
****
عتراف میکنم وقتی بچه بودم میخاستم برم مجلس زنونه. از شانس خوب ما یه زنه شناخت منو باکفش زد توسرم منم همونجا بیهوش افتادم
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه که بودم تو اتاق فوتبال بازی میکردم
بعضی وقتا فکر میکردم کلی تماشاگر دارن اسممو صدا میزنن
منم جوگیر میشدم رو فرش تف مینداختم
.
.
.
.
اعترافات جدید خنده دار
.
.
.
.
اعتراف میکنم اون اوایل که تازه موس نوری اومده بود هی زیرشو نگاه میکردم ببینم از کجا میبینه ولی هی نور قرمزه میخورد تو چشم بیخیال میشدم ![]()
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم اون اولا مگس میومد رو مانیتور میخاستم با موس بگیرم بندازمش تو ریسایکل بین
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم
تو اسباب کشی یه ۲۰۰ هزار تومنی پول زیر قالی پیدا کردم برش داشتم صداشم درنیاوردم. بعدا فهمیدم با همون پول قرار بوده برام هدیه تولد بخرن. دیدن پوله نیست فقط کیک خریدن
.
.
.
.
اعتراف میکنم خنده دار
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم هنوزم وقتی کارت شارژ ۵ تومنی میخرم بعد زدنش ۴-۵ رقم عوض میکنم دوباره میزنم شاید فرجی شد
.
.
.
.
khaterat khande dar
.
.
.
.
اعتراف میکنم کلاس اول بودم بهمون گفتن شهریه هاتون رو بیارین. منم اومدم خونه وبا حالت ناراحتی به بابام گفتم بابا فردا بیا مهریه ی منو بده
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم وقتی دهانشویه قرقره میکردم فکر میکردم صدای میکروب هاست که دارن غرق می شن و جیغ می زنن
.
.
.
.
خاطرات خنده دار دوران بچگی
.
.
.
نمیدونم چرا ادم وقتی ردیف اول سینما میشینه تکچرخ میزنه
شمام ایجوری هستین یا فقط من؟؟
*****
خاطرات خنده دار آقای همسایه در برنامه کلاه قرمزی
#
قو جونم براتون بگه ما یه خاطره بسیار فرحبخش از ماه رمضون داریم…یه بار رفتیم روزه بگیریم با هزار سختی تا دم افطار ای گرسنگی و تشنگی رو تحمل کردیم ولی …..
دیدیم هرچی میگذره اذان نمیگن، آقو رادیو رو روشن کردیم دیدیم میگه “در اثر یک اتفاق نادر فراکهکشانی کره زمین گردش به دور خود را متوقف کرد”…ها ها ها ها ها ها…ینی ٣۵ روز تمام حرکت وضعی زمین بطور کامل کنسل شد! مام بعد از ٣۵ روز گرسنگی دچار شدیدترین نوع سؤتغذیه شدیم وضیت دستگاه گوارشمون از وضیت دستگاه قضایی ایران داغون تر شد!داغون شدا له له شد!
مارو بردن دکتر گفت باید یه تیکه از معده شو ورداریم، بردنمون تو اتاق عمل از شانس ما ای دکترو شب قبل با زنش دعواش شده بود بجای اینکه یه تیکه از معده رو ورداره یه تیکه از قلبمونو ورداشت، دقیقاٌ همون تیکه ای که عشق ما به زنمون توش بود! آقو ما از فرداش نسبت به زنمون بی تفاوت شدیم رفت مهریه شو گذاشت اجرا، گفتیم خدارو شکر مهریه ش خیلی زیاده مهریه بالای ١١٠ سکه هم که زندان نداره، فرداش رفتیم دادگاه قاضیو پرسید مهریه چقدره؟ ما با اعتماد به نفس کامل گفتیم ١٣٣۶ تا سکه، گفت پس بفرما زندان! گفتیم چرا کاکو!؟ گفت از اونجایی که آخرین تحقیقات در علم ریاضی ثابت کرده ١٣٣۶ از ١١٠ خیلی کمتره من ۴٨ سال حبس براتون مینویسم! ها ها ها ها ها ها…
تو زندان که بودیم شنیدیم آقوی رضا صادقی از ای خاطره ما یه آهنگ ساخته اسمشو گذاشته “وایسا دنیا، وایسا دنیا، همساده روزه داره!”…ینی چنان خاطراتی داره ای ماه رمضونو ها داغونم کرده!
عتراف میکنم بچه بودم بهم پول نمیدادن منم هر وقت مهمون میومد جلو همه به بابام میگفتم پول بریم با بچه مهمونا یه چیزی بخریم تازه بعضی وقتا بابای اونام پول میداد. منم وسط راه اذهان عمومی رو منحرف میکردم همه پولا رو بالا میکشیدم. یه همچین بچه اقتصاد دانی بودم من
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم هر دفعه خودکار نو خریدم هی دوست داشتم بنویسم کلی انگیزه میدم به ادم
.
.
.
.
.
طنز اعتراف میکنم
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم پیش دبستانی میخاستم برم بهم گفتن نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدی. منم روز اول به راننده سرویس آدرس الکی دادم و از یه مسیری دوری تا خونه پیاده رفتم. تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد شاهکارم معلوم شد برای خانواده
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم که من از همون بچگی فهمیدم بدشانسم آخه وقتی
تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم؛ مرغ نشد
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم یه دفعه تو خیابون پسر همسایمون با باباش رو دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم اصلن تحویل نگرفت ولی باباهه خندید
بعد که اومدم خونه به مامانم گفتم این نوید دیگه چه ادمیه
مامانم گفت نوید کیه؟
گفتم :پسر فلان همسایه
گفت اونکه اسمش پارساست اسم باباش نویدهK
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم یه روز تو یه موقعیت ضروری شارژم تموم شده بود خریدم داشتم وارد میکردم تو گوشی یهو یه متر زیر پام خالی شد افتادم تو جوب
.
.
.
.
خاطرات خنده دار جدید
.
.
.
.
اقا اعتراف میکنم هر دفعه اومدم با مخاطب خاص برم بیرون بچرخیم تو راه رفتن میخاستیم کلاس بزاریم صد دفه پام پیچ خورد و اونم مجبور میشد منو بگیره که آسفالت نشم کف خیابون
.
.
.
.
.
اس ام اس اعتراف میکنم جدید
eteraf mikonam jadid
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم کوچیک بودم وختی مامان بابام میخابیدن میرفتم بالای سرشون ببینم نفس میکشن یا نه؟
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم
امروز یه مرده ای تو کوچمون ازم پرسید افق کجاست؟
منم یاد اس فانتزی افتادم گفتم :همینو مستقیم بری تو افق محو میشی
دیدم بد نگاه کرد
بهش گفتم :کجا بهتون ادرس دادن
گفت :کوچه ی کنار مروارید نگو یارو موسسه زبان افق رو میگفت
اینقدر ضایع شده بودم که نفهمیدم چجوری خودمو محو کن
.
.
.
.
خاطرات اعتراف میکنم
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم اولین باری که برام بستنی قیفی خریدن بعد از خوردن بستنی نونشو انداختم دور. اخه خیال میکردم خوردنی نیست
*****
اعتراف میکنم یکی از تفریحات بچگیمون این بود که هر وقت زنگ مدرسه رو میزدن هر چی صدا بلد بودیم و تو ذهنمون بود و در میاوردیم یک حالی میداد!
حس می کردیم تو جنگلیم با دوستان میمونمون
.
.
.
.
.
.
اعتراف می کنم بچه که بودم ,زنگ خونه ها رو میزدم فرار میکردم دستکش دستم میکردم اثر انگشت بجا نمونه
بعدنم که بزرگ شدم ایفون تصویری اومده بود دستکش دستم نمیکردم ولی صورت خودمو اونطرفی میکردم
.
.
.
خاطرات خنده دار اعتراف میکنم ۲۰۱۴
.
.
.
.
اعتراف میکنم یه بار تابستون رفته بودیم مسافرت. وقتی رسیدیم پا صندوق ماشین وایسادم و وسایل رو میدادم بقیه وقتی بقیه رفتن اومدم دبه ماست هم بزارم پایین درش تو دستم موند و خودش گومپ خورد زمین. کل هیکلم ماستی شد زود تا کسی نفهمه چادر خالمو برداشتم ماستا رو باهاش پاک کردم صداشم در نیاوردم
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بعضی وقتا صبح که از خواب بیدار میشم
تصمیم خیلی جدی میگیرم که از همین امروز خیلی خلاق و پر انرژی باشم
بعدش وجدانم میگه :دمت گرم ,اینو خوب اومدی
اخرش جفتمون با هم میخندیم و تصمیم قطعی میگیریم دورهمی یه چرتی بزنیم
.
.
.
.
.
..
.
.
.
اعتراف میکنم یه بار پنجم ابتدایی بودم که امتحان کلاس اول ابتداییا رو من مراقب شدم همچین که معاونه رفت دنبال کاراش گفتم بچه ها تقلب کنید. خودمم وایسادم کسی نیاد. خخخ الان که سوم راهنماییم هنوز وقتی بچه های اون کلاس منومیبیننکلی منو تحویل میگیرن. یاد بگیرین
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم یه بار برا خنده زنگیدم ۱۱۸
ﮔﻔﺘﻢ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺭﻭ میخام
ﯾﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩ!
تعجب کردم ولی باز زنگ زدم
ﯾﮑﯽ برﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺍﺑﯽ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ؟
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم ۱۰ سالم بود فکر میکردم آب وقتی تا ته بازه
یکی از دستام زیرش باشه اب هدر نمیره
.
.
.
اعتراف میکنم جدید
.
.
.
.
اعتراف میکنم وقتی زنگ میزنم به یکی اونم جواب نمیده بعدش هی براش تک میندازم که ثابت کنم من خیلی بهت زنگ زدم تو جواب ندادی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم قایق کاغذی درست میکردم و ۴-۵ تا مورچه میگرفتم و سوار قایق میکردم بعد قایقو مینداختم توجوب بعد غرق نمیشد حوصلم سر میرفت خودم غرقشون میکردم. یه چنین موجودی بودم من
.
.
.
.
.
خاطرات خنده دار جدید
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم اونایی که چشاشون رنگیه ادما رو رنگی میبینن چشم خواهر منم رنگی بود هی میرفم ازش میپرسیدم منو چه رنگی میبینی؟اونم هر دفه یه رنگی میگم منم فک میکردم راس میگه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم یکی از تفریحات دوران دبیرستان این بود پشت برگه بنویسم “این خر بفروش میرسد” بعد سنجاق میکردم پشت ملت بعد دنبالش راه میفتادم تمام طول مسیر کرکره میخندیم
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم زن که گرفتم خیلی بیشتر از قبل به مرگ فکر میکنم
*****
اعتراف میکنم بچه بودم با کلوخ زدم وسط پیشونی داداش کوچیکترم تا گریه کنه
بعدشم خودم بغلش کنم دیگه گریه نکنه
اخه یکی از فانتزیام این بود به گریش بندازمو خودم ارومش کنم
روانیم خودتی
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بار اولیکه ماشینو بردم کارواش همراه کارگرها ماشینو شستم بعد مسئول کارواش اومد خجالت زده منو جمع کرد
.
.
.
خاطرات خنده دار جدید اعتراف میکنم ۹۳
.
.
.
.
اعتراف میکنم این ترم بخاطر غیبت همه درسا داشت حذف میشد ولی توی کلاس تنظیم خانواده هیچ غیبتی ندارم
نا مردین اگه فکر بد کرده باشید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم
وقتی کسی نباشه پوسته کیک که هیچ انگشتای پفکی که هیچ در بستنی هم هیچ در رانی رو هم لیس میزنم …
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم که ۱ماه و نیم خطم سوخته بود
رفیقم نگاه کرد دید سیمکارت رو بر عکس انداختم تو گوشی
.
.
.
.
اعتراف میکنم جدید
.
.
.
.
اعتراف می کنم اولین روز دانشگاه یه ساعت توی راهرو نشسته بودم
تا زنگ رو بزنن برم سر کلاس
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم همیشه فک میکردم تخمه افتابگردان رو تو کارخانه درست میکنه
به مامانم میگفتم چرا بعضیاشون رو کوچیم بعضیا رو بزرگ ساختن. خوب همشونو یه اندازه میساختن
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم یه دفعه بچه بودم نصفه شب از خواب بیدار شدم دیدم اه خونه مامان بزرگم ایناییم
مثل چی گریه کردم گفتم منو باید ببرین خونه خودمون میخام روی موکت بخوابم رو فرش خوابم نمیبره
امتحان داشتیم میخواستم ساعت ۴ صبح از خواب بلند بشم مثلا درس بخونم
خواب من خیلی خیلی سنگین ….
گوشی رو گذاشتم رو زنگ با اهنگ مناسب ترکیدن
با کابل وصل کردم به اسپیکر با ۴ تا بلند گو و ۱ ساب قوی
صدارو صد کردم
لا مصب یهو نصفه شبی یهو صدای گووووووووومپ دااااااااامپ گووووووووومپ
از خواب پریدم
همزمان یهو خونواده بیدار شدن و دادا و بیداد که روانی چکار کردی
بعد چند ثانیه در خونه بود ک به صدا در اومد
همسایه بالاییمون داد و بیداد راه انداخته بود که بچم به زور خوابیده بود
اون یکی مریض داشت و هرکی یه چیزی میگفت که اصلا یه وضعی شد
همه کوچه ریختن بیرون ببینن چه خبره
ملت بیکار 
ما هم که برای ارائه ی توضیحات اومده بودم زارت یه پس کله ای حسابی جلو ملت خوردیم که تا یه سال هرچی خواب بود از کلم پرید 
تاچند وقت هم تو محله از پشت درخت و اینا حرکت میکردم
ولی امتحانم رو۱۷ شدم
.
.
.
.
سری جدید خاطرات خنده دار ضایع شدن
.
.
.
.
سال ۸۴ چهارده سالم بود که پرشیا خریدیم.کلی خوشحال بودم.چند روزی بعدش به همراه پدر گرامی رفتیم پمپ بنزین و بنزین بزنیم واین باکش بیشتر از پراید بنزین میگیره و مصرفشم بیشتره . رسیدیم پمپ بنزین و بابام پیاده شد بنزین بزنه منم پیاده شدم .تا نصفه ما زدیم و بعدش بابام گفت بده من. خلاصه باک پر میشه ولی بابای ما برای مبلغ رندی باز بنزین میزد کم کم. عمرا دیگه راه نداشت . به بابام گفتم اینکه تا خر خره پره بیخیال شو. که یهو گفت بجای اینکه عین بز منو نگا کنی بپر پشت ماشین رو تکون بده بیشتر جا بگیره !حرفشو جدی گرفتیم . زرتی پریدم عقب ماشین و هی میپریدم رو صندوق عقب.ناگهان متوجه شدم سکوتی در پمپ بنزین رو فرا گرفته. وسط اون بپر بپر ها نگاه کردیم دیدیم پدرمون با نگاه ویژه ای داره به ما نگاه میکنه و ما هر بار مپریم بالا و میایم پایین مقداری از این بنزین توی باک که تا خر خره پر بود داره میپاشه بیرون .نفس زنان داشتم به بابام نگا میکردم که یهو بابام و ماشین پشتی و مامور پمپ بنزین با هم ترکیدن.
حرفاشم شوخی نبود هیچ وقت شانس ما بود خلاصه که له له شدیم 
.
.
.
.
.
.
.
.
من توی دوران انترنی تو بیمارستان کشیک ارتوپدی بودم . ساعت تقریبا ۳ نصف شب ,پرستار گفت یه مریض با شکستگی ساق پا.مریض باید بستری میشد تا استادم بیاد گچ بگیره. جهت خود شیرینی تصمیم گرفتم خودم گچ بگیرم.
تا اون لحظه فقط یه بار دیده بودم چجوری گچ میگیرن !
خلاصه گچ گرفتم.اونم اشتباه.سفت تر از حد معمول گچ گرفتم + زاویه مچ پا رو به جای ۹۰ درجه ، ۱۲۰ درجه
به مریض گفتم فردا صبح یه سر بزنه مطب دکتر
مریض هم اون موقع شب کلی تشکر و اینا تا کی باید الاف میشد.
فردا یکی از پرستارای بخش ، گفت دیشب تو پای فلانی رو گچ گرفتی ؟؟
گفتم آره.
گفت بد گچ گرفتی پاش داشت سیاه میشد و از بین میرفت
مریضم استادو بست به فحـــــشای ناموسی که تو نیومدی باعث شدی دانشجوی ناوارد بیاد گچ بگیره اینجوری بشه.
بعدا استادم اومد دهن منو سرویس کرد که این چه غلطی بود که تو کردی 
فقط نمیدونم چه اعتماد به نفس کاذبی بود که هنوز یه بخشو نگذرونده ، نصفه نیمه یاد گرفته بیام همچین کاری بکنم
دوست های عزیز و مهربانم