اس ام اس مخاطب خاص

 

حال من خوب است اما عالی می شوم وقتی که تو

 با نگرانی در آغوشم می گیری و می گویی :
نه عزیز من ، تو خوب نیستی

 

به تو که فکر میکنم جوانه میزند آرزوهایم

 


باز هم “خیال” تو مرا “برداشت” !
کجا می برد نمی دانم ؟!

 


یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت و تمام طول سال
 را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم

 


در سرخ ترین لحظه اشک تشنه یک نگاه توام برای لبخندی دوباره 

 

 

 به خاطر خاطره هایت ، خاطرت در خاطرم ،

خاطره انگیز ترین خاطره هاست 



گرچه همه بودند
اما تو که نبودی ، بودن ِ همه نبودن بود ، تا بودن 
تو نبودی و من در فزاقت ، تمام خلوتم را با خودم تقسیم کردم 




بهتر بودن ، بهتر از اینه که وانمود کنی که بهترینی 



یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری
که همیشه به یادتم و یادت هیچ وقت از یادم نمیره اینو یادت نره . . !





یادته یادم دادی یادت باشم ؟
حالا یادت باشه یادت نره به یادتم 




وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم 
ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی !




در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشتی .
الهی تنهاترین تنها کست در تنها ترین
 تنهاییت تنهای تنهایت گذارد 




گاهی دلم بی هوا ، هوایت را می کند . . .
هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی !





وقتی تو نیستی همه نیستن ! نه که نیستن ؛ هستن ، ولی مثل تو نیستن 





زندگی زیباست ، که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ،
خاطره ی خاطره ها می گردد 




دیگر همه نقطه ضعفم را فهمیدند
از من که چیزی میخواهند ، جان تو را قسم میخورند




این جاده یه من می خواهد و یه تو و یه جفت
 دست گره خورده به هم ، آن هم از نوع کور !




میان هر نفسی که میکشم همهمه ای است از همه پنهان
اما از تو چه پنهان ؟
میان هر نفسی که میکشم تـــو هستی که میکِشم تو را ، که میکُشی مرا





دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم ها
که کسی نمی داند
که کسی نمی تواند
که کسی بلد نیست !




مواظب خودت باش
یک تار موی تو شاهرگ من است !



دستاتو که میگیرم ، یه حس خوبی بهم دست میده



از من نپرس چقدر دوستت دارم ، اینجا در
 قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست !



و من هنوز تو را مثل “تمام شد” مشق شبم دوست دارم …



پاییر یا زمستان چه فرقی میکند ؟
حضورت بهاری میکند سرزمین مرا !



حتی برکه ای کوچک هم نیستم که قرص ماه خوبم کند
تب تو گرفته ام ، پزشک چه میداند ویرووس نبودنت را ؟





پرستوی من تویی
می آیی بهار میشوم ؛ می روی ، پاییزم
عادت کوچ را فراموش کن
بیا و نرو
بیا و به من کوچ کن و فصلِ مرا بهار باش تا همیشه



بن بست دنیاست برای من آغوشت
اولین باریست که هراسی ندارم بگویم به بن بست رسیده ام !

 


برچسب‌ها: