اس ام اس بی وفایی 92
آهای رغیب بی رحم عشق منو ربودی
آخه یار بی وفا به یاد من نبودی
حالا داری با عشقت زندگیتو می سازی
غافل از این که اینجا ، قلب منو شکستی
من به عکس تو دست میکشم...
تو بـه عکس من...
دست میکشی از من...
با سیگار کشیدن کسى مرد نشد
ولى
با نامردى، خیلى ها سیگارى شدن...
برای من همین ” تو ” کافیـــست ،
برای تو چند ” او ” ؟!
بی خیالم هم شوی بی خیالـــت نمیشوم
می توانم جای خالیت را با خیالت پر کنم !!
در خیالِ دیگری میرفتـــی
و من چه عاشقانه کاسه ی آب پشتت خالی میکردم …
میدونم یکی از از آن روزهای مبهم دور
وقتی جلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای
و احتمالا بچه هات از سر و کولت بالا می روند
درست همان لحظه که قرار است احساس خوشبختی کنی،
ناگهان …
“یاد و خاطره ی من به سینه ات چنگ می زند”
روی کارت برایش نوشتم “به امید فردای بهتر” …
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده ؛ تازه فهمیدم آن روز “الف” فردا را یادم رفته بود …
چشمانم را به نابینایی میفروشم تا کسی را که دوست دارم با دیگری نبینم …
این روزها پر طرفدارترین بازی در بین آدمها ، بازی با “احساسات” است !
میتــــرسم…
میترســم کســـی بــویِ تنـــت را بگیـــرد،
نغمـــــه دلـــت را بشنـــــود،
و تــــــو، خـــو بگیــــری بــه مانــدنــــش!
چــــه احســـاس ِ خــط خطـــی و مبــهمی ست،
ایــــن عاشقـــــانـــه های ِحســـــودیِ مـــن!
نمیدانم گنجشک ها که شبیه هم هستند ،
چه طور همدیگر و میشناسن؟!
و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگر مرا نمیشناسی …!
حل شده ام،
مثل یک معما !
راست می گفتی که
خیلی ساده ام …
وقــتی دست فــشردیــم
و قـــول دادیـــم …
فقــــط ،دست ِ تــو مـردانـه بــود!
و … قـــــول ِ من !!
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند
بــــوی رفـتن مــی دهــی …
عطـــر تـــازه ای خــــریــــده ای..؟!
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را
بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـی نـقـص
و تــو
بـا یـک اشـاره
هـمـه چـیـز را
در هـم می ریــزی
میروم ز دیده ها نهان شوم
می روم که گریه در نهان کنم
یا مرا جدایی تو می کشد
یا تو را دوباره مهربان کنم
یک لحظه زندگی، تو از دست می رود
وقتی کسی که هستی تو است، می رود
شاید که اندکی بنشیند کنار تو
اما کسی که بار سفر بست، می رود
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی !
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی ؟
دل خویش را بگفتم ، چو تو دوست می گرفتم !
نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی !
.
.
.
عزیز دلم جدایی مکن
جهان کوچکیست ، بی وفایی مکن
من از عشق گفتم
تو مدل ماشینم را پرسیدی
من از محبت گفتم
تو محل زندگیم را پرسیدی
من از دوست داشتن گفتم
تو وضعیت حسابِ بانکیم را جویا شدی
من از ارزش ها گفتم،ارزش هایی که قیمت ندارند،امّا تو
تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی
محبت به نامرد ، کردم بسی / محبت نشاید به هر نا کسی
تهی دستی و بی کسی درد نیست / که دردی چو دیدار نامرد نیست
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست
آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند
چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن
صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی
تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم
در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم
هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم
دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست
تنها آسمانمان یکیست . . .
نمی بخشمت
ولی فراموشت می کنم
همیشه به همین سادگی از ادمای بی ارزش می گذرم
"دوستت دارم"
تکیه کلام تو بود
من بی جهت به آن تکیه داده بودم...!!!
حضورت در کنار من معجزه نبود
نبودنت هم فاجعه نیست
فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود
بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی
آنقــدر مرا سرد کرد
از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز میخوریــد
عجب جوش و خروشی بود عشقت / خراب باده نوشی بود عشقت
بهشتم را به سیبی داد بر باد / عجب آدم فروشی بود عشقت . . .
تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت
دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام
تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
سوت پایان را بزن
من حریف هرزگی تو
و احمق بودن خودم نمی شوم . . .
دار بزن ... خاطرات کسی که تـو را دور زده
حالم خوب است ...امّا گذشته ام درد میکند
نمیتونم ببخشمت / دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم / گندیدی و بریدمت
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
برچسبها:
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 20:56 توسط آرزو
|