اس ام اس عاشقانه برای شوهر
زبانت کوک نمی شود !
به آنچه
گوش من ، محتاج شنیدنــش است . . . !
.
.
.
عاشقان شمعند و ما پروانه ایم/ بی دلان گنجند و ما ویرانه ایم
برنگردد روی ما جز سوی یار/ در هوای دوستان دیوانه ایم
.
.
.
وقتی تو هستی تمامی جهان با تو است، و وقتی تو نیستی فقط درماندگی و غم با من است
.
.
.
تو به نقش قهوه اعتقاد داری ، به پیش بینی ، به بازی های بزرگ و من فقط به چشمهایت . . .
.
.
.
برای دوست داشتنت
از من دلیل می خواهند ، نازنین … !
چشمانت را قرض می دهی !؟
.
.
.
با چرخش روزگار هم درگیرم
انگار گره خورده به تو تقدیرم
من شاعر حرف های این دل هستم
یادت نرود!بدون تو می میرم . . .
مرا آن دیده ی تر می شناسد
مرا از خویش بهتر می شناسد
به جرم عاشقی ها سر شناسم
مرا از پشت خنجر می شناسد . . .
.
.
.
امروز برای من شرابی ای عشق / هرچند که از پایه خرابی ای عشق
یک لحظه اگر حال خوشی می بخشی / یک عمر برای دل عذابی ای عشق . . .
.
.
.
هیچ رقیبی ندارم
جزء آیینه
که هر روز تو را نگاه میکند
او را هم شکست خواهم داد . . .
.
.
.
یک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد / بغضی نفس و گلوی او را آزرد
می خواست که عشق را نمایان نکند / اشک آمد و باز آبرویش را برد . . .
.
.
.
ندیدی چشم غمگین و تر من / تو رفتی و نشد این باور من
به پایت می نشینم تا بیفتد / دوباره سایه ی تو بر سرمن . . .
.
.
.
نگاهم کن که چشمانت قشنگ است
صدایم کن که دل در سینه تنگ است
مرا با خود ببر آنسوی غربت
که اینجا شیشه هم از جنس سنگ است . . .
.
.
.
نمی دانست معنای خطر را
به باد آشنایی داد سر را
ندیدی ، بوسه باران کرد با شوق
درخت عشق لب های تبر را . . .
.
.
.
تمام آسمان، تعبیر چشمت / حواس پرت من، درگیر چشمت
دلم عاشق شدن اصلا بلدنیست / اگر عاشق شدم، تقصیر چشمت . . .
.
.
.
پس از تو خط قرمز می گذارم/ پس از هر بی تو هرگز می گذارم
مبادا واژه ها دستت بگیرند! / (تو) را در یک پرانتز می گذارم . . . !
.
.
.
دگر درد دلم درمان ندارد /مسیر عاشقی پایان ندارد
مرا در چشم خود آواره کردی / نگاهت دور برگردان ندارد . . . !
.
.
.
میان چشمهایت جای من نیست / میان نامه ها امضای من نیست
بیا از دور دستی کن اشاره / مگو قلبت به زیر پای من نیست . . .
.
.
.
پاییز شدم تا تو بهارم بشوی / پرونده ی سبز روزگارم بشوی
ای عشق چرا مثل دلم زرد شدی؟ / من صبر نکردم که دچارم بشوی . . .
.
.
.
دل من یارو غمخواری ندارد / پریشان است بازاری ندارد
هزاران قلب را تسخیر کردند / کسی با قلب ما کاری ندارد . . .
.
.
.
در راه تو بی اراده رفتن خوب است / در چشم تو بی افاده رفتن خوب است
جایی که همه فکر سواری هستند / دنبال دلم پیاده رفتن خوب است . . .
.
.
.
عمریست غم و درد نشانم داده / در آتش سینه اش امانم داده
رنجور ترین درخت باغش هستم / هر بار مرا دیده تکانم داده
.
.
.
تو مپندار که من غیر تو دلبر گیرم / ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم
بعد صد سال اگر برسر قبرم گذری / کفنم چاک دهم زندگی از سر گیرم . . .
.
.
.
بی وفا باشی جفایت می کنند/ بی وفایی کن وفایت می کنند
مهربانی گرچه آیینی خوش است / مهربان باشی رهایت می کنند . . .
.
.
.
من در غم تو .تودر وفای دگری / دلتنگ تو من تو دلگشای دگری
در مذهب عاشقان روالی باشد / من دست تو بوسم و تو پای دگری . . .
با نزدیک شدن ماه رمضون این سوال باز پیش میاد که :
خدایا فرو دادن این همه بغض روزه رو باطل نمی کنه !؟
.
.
.
در شکار معرفت با عشق پیمان بسته ایم / در میان عاشقان ما عاشق دل خسته ایم
در جواب بی وفایی ، مهربانی کرده ایم / مهربانی را به رسم معرفت طی کرده ایم . . .
.
.
.
خدایم را دوست دارم چون وفادارترین است
و شاید به رسم همین وفاداریست که تو را به او میسپارم . . .
.
.
.
این بار تو بگو دوستت دارم ، نترس ، من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید !
.
.
.
در خیال من بمان ، اما خودت برو ، آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو
.
.
.
برهنه می آئیم ، برهنه می بوسیم ، برهنه می میریم
با این همه عریانی ، هنوز قلب هیچکس پیدا نیست !
.
.
.
از کلام دلنشینت مست و شیدا می شوم / با نگاه نازنینت در تو پیدا می شوم
هر شب و روز جلوه گر در سجده گاهم می شوی / در حریم ساحل عشق ، موج دریا می شوم .
.
.
.
می دانی چند بار از فکر من گذشته ای ؟!
فقط یک بار!!
چون دیگر هرگز از خیالم نرفته ای
.
.
.
رفتن بهانه نمی خواهد، بهانه های ماندن که تمام شوند کافیست . . .
.
.
.
نمیدانم ! دل من نازک است یا چشمان تو تیز ، هرچه نگاه به تو میدوزم بند دلم پاره میشه !
.
.
.
شب گم شده در سیاهی چشمانت / شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی / افتاده به تور ماهی چشمانت . . .
.
.
.
مسافت نمیتونه به محبت فاصله بده ، با اینکه کنارم نیستی اما مهربونیتو حس میکنم . . .
.
.
.
مهربانی زبانی است که :
برای کور دیدنی ، برای کر شنیدنی ، و برای لال گفتنی است . . .
.
.
.
دوره ، دوره ی تنهایی دستها نیست
دوره ، دوره ی تنهایی دلهاست . . .
.
.
.
خون داغ عشق در رگهای من جاریست باز
لب فرو بستن سکوت تلخ اجباریست باز
چند روزی میشود سودایی سوداییام
در دل شبهای من غوغای بیداریست باز
.
.
.
به جان ثانیه هایی که در فراق چشمانت می گذرند ، دل کوچکم تنگ نگاه توست . . .
.
.
.
تا جان به تنم باشد ، یادت به سرم باشد / تا سر ندهم بر باد ، هرگز نروی از یاد . . .
.
.
.
عشق چیست که همه از آن میگویند؟
ع : عبرت زندگی
ش : شلاق زمانه
ق : قصاص روزگار
اما افسوس و صدافسوس که شلاق زمانه را خوردم
قصاص روزگار را کشیدم! اما عبرت نگرفتم.
به آنچه
گوش من ، محتاج شنیدنــش است . . . !
.
.
.
عاشقان شمعند و ما پروانه ایم/ بی دلان گنجند و ما ویرانه ایم
برنگردد روی ما جز سوی یار/ در هوای دوستان دیوانه ایم
.
.
.
وقتی تو هستی تمامی جهان با تو است، و وقتی تو نیستی فقط درماندگی و غم با من است
.
.
.
تو به نقش قهوه اعتقاد داری ، به پیش بینی ، به بازی های بزرگ و من فقط به چشمهایت . . .
.
.
.
برای دوست داشتنت
از من دلیل می خواهند ، نازنین … !
چشمانت را قرض می دهی !؟
.
.
.
با چرخش روزگار هم درگیرم
انگار گره خورده به تو تقدیرم
من شاعر حرف های این دل هستم
یادت نرود!بدون تو می میرم . . .
مرا آن دیده ی تر می شناسد
مرا از خویش بهتر می شناسد
به جرم عاشقی ها سر شناسم
مرا از پشت خنجر می شناسد . . .
.
.
.
امروز برای من شرابی ای عشق / هرچند که از پایه خرابی ای عشق
یک لحظه اگر حال خوشی می بخشی / یک عمر برای دل عذابی ای عشق . . .
.
.
.
هیچ رقیبی ندارم
جزء آیینه
که هر روز تو را نگاه میکند
او را هم شکست خواهم داد . . .
.
.
.
یک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد / بغضی نفس و گلوی او را آزرد
می خواست که عشق را نمایان نکند / اشک آمد و باز آبرویش را برد . . .
.
.
.
ندیدی چشم غمگین و تر من / تو رفتی و نشد این باور من
به پایت می نشینم تا بیفتد / دوباره سایه ی تو بر سرمن . . .
.
.
.
نگاهم کن که چشمانت قشنگ است
صدایم کن که دل در سینه تنگ است
مرا با خود ببر آنسوی غربت
که اینجا شیشه هم از جنس سنگ است . . .
.
.
.
نمی دانست معنای خطر را
به باد آشنایی داد سر را
ندیدی ، بوسه باران کرد با شوق
درخت عشق لب های تبر را . . .
.
.
.
تمام آسمان، تعبیر چشمت / حواس پرت من، درگیر چشمت
دلم عاشق شدن اصلا بلدنیست / اگر عاشق شدم، تقصیر چشمت . . .
.
.
.
پس از تو خط قرمز می گذارم/ پس از هر بی تو هرگز می گذارم
مبادا واژه ها دستت بگیرند! / (تو) را در یک پرانتز می گذارم . . . !
.
.
.
دگر درد دلم درمان ندارد /مسیر عاشقی پایان ندارد
مرا در چشم خود آواره کردی / نگاهت دور برگردان ندارد . . . !
.
.
.
میان چشمهایت جای من نیست / میان نامه ها امضای من نیست
بیا از دور دستی کن اشاره / مگو قلبت به زیر پای من نیست . . .
.
.
.
پاییز شدم تا تو بهارم بشوی / پرونده ی سبز روزگارم بشوی
ای عشق چرا مثل دلم زرد شدی؟ / من صبر نکردم که دچارم بشوی . . .
.
.
.
دل من یارو غمخواری ندارد / پریشان است بازاری ندارد
هزاران قلب را تسخیر کردند / کسی با قلب ما کاری ندارد . . .
.
.
.
در راه تو بی اراده رفتن خوب است / در چشم تو بی افاده رفتن خوب است
جایی که همه فکر سواری هستند / دنبال دلم پیاده رفتن خوب است . . .
.
.
.
عمریست غم و درد نشانم داده / در آتش سینه اش امانم داده
رنجور ترین درخت باغش هستم / هر بار مرا دیده تکانم داده
.
.
.
تو مپندار که من غیر تو دلبر گیرم / ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم
بعد صد سال اگر برسر قبرم گذری / کفنم چاک دهم زندگی از سر گیرم . . .
.
.
.
بی وفا باشی جفایت می کنند/ بی وفایی کن وفایت می کنند
مهربانی گرچه آیینی خوش است / مهربان باشی رهایت می کنند . . .
.
.
.
من در غم تو .تودر وفای دگری / دلتنگ تو من تو دلگشای دگری
در مذهب عاشقان روالی باشد / من دست تو بوسم و تو پای دگری . . .
با نزدیک شدن ماه رمضون این سوال باز پیش میاد که :
خدایا فرو دادن این همه بغض روزه رو باطل نمی کنه !؟
.
.
.
در شکار معرفت با عشق پیمان بسته ایم / در میان عاشقان ما عاشق دل خسته ایم
در جواب بی وفایی ، مهربانی کرده ایم / مهربانی را به رسم معرفت طی کرده ایم . . .
.
.
.
خدایم را دوست دارم چون وفادارترین است
و شاید به رسم همین وفاداریست که تو را به او میسپارم . . .
.
.
.
این بار تو بگو دوستت دارم ، نترس ، من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید !
.
.
.
در خیال من بمان ، اما خودت برو ، آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو
.
.
.
برهنه می آئیم ، برهنه می بوسیم ، برهنه می میریم
با این همه عریانی ، هنوز قلب هیچکس پیدا نیست !
.
.
.
از کلام دلنشینت مست و شیدا می شوم / با نگاه نازنینت در تو پیدا می شوم
هر شب و روز جلوه گر در سجده گاهم می شوی / در حریم ساحل عشق ، موج دریا می شوم .
.
.
.
می دانی چند بار از فکر من گذشته ای ؟!
فقط یک بار!!
چون دیگر هرگز از خیالم نرفته ای
.
.
.
رفتن بهانه نمی خواهد، بهانه های ماندن که تمام شوند کافیست . . .
.
.
.
نمیدانم ! دل من نازک است یا چشمان تو تیز ، هرچه نگاه به تو میدوزم بند دلم پاره میشه !
.
.
.
شب گم شده در سیاهی چشمانت / شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی / افتاده به تور ماهی چشمانت . . .
.
.
.
مسافت نمیتونه به محبت فاصله بده ، با اینکه کنارم نیستی اما مهربونیتو حس میکنم . . .
.
.
.
مهربانی زبانی است که :
برای کور دیدنی ، برای کر شنیدنی ، و برای لال گفتنی است . . .
.
.
.
دوره ، دوره ی تنهایی دستها نیست
دوره ، دوره ی تنهایی دلهاست . . .
.
.
.
خون داغ عشق در رگهای من جاریست باز
لب فرو بستن سکوت تلخ اجباریست باز
چند روزی میشود سودایی سوداییام
در دل شبهای من غوغای بیداریست باز
.
.
.
به جان ثانیه هایی که در فراق چشمانت می گذرند ، دل کوچکم تنگ نگاه توست . . .
.
.
.
تا جان به تنم باشد ، یادت به سرم باشد / تا سر ندهم بر باد ، هرگز نروی از یاد . . .
.
.
.
عشق چیست که همه از آن میگویند؟
ع : عبرت زندگی
ش : شلاق زمانه
ق : قصاص روزگار
اما افسوس و صدافسوس که شلاق زمانه را خوردم
قصاص روزگار را کشیدم! اما عبرت نگرفتم.
برچسبها:
+ نوشته شده در یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 22:45 توسط آرزو
|