اس ام اس ابراز عشق و دوست داشتن
در ستایش مهربانیت همچون نماز مسافر ، شکسته ام !
.
.
.
کمی از غصه هایم یاد بگیر که وقتی بودی با فکر رفتنت
و وقتی رفتی با فکر برنگشتنت همراه من ماند !
.
.
.
تو مرا می پایی که مبادا دل خود را به تو تحمیل کنم
و من اما گاهی همچنان خیره به تو می نگرم تا شاید
حرف احساس دلم را از نگاهم خوانی و به من فرصت پرواز دهی . . .
.
.
.
به یاد هم بودن قشنگترین هدیه ای است که نیازی به با هم بودن نداره . . .
.
.
.
بهر هر یاری، که جان دادم به پاس دوستی
دشمنی ها کرد با من، در لباس دوستی . . .
.
.
.
بی تو چمدانی ست دلم که تنهاییم را در آن تا می زنم
و قفلی از دلتنگی بر آن می گذارم ، که رمزش حروف اسم توست . . .
.
.
.
چقدر تلخ شده ای ، این روزها قندهایت را در دل چه کسی آب میکنی ؟
.
.
.
زلال که باشی سنگهای کف رودخانهات را میبینند،
برمیدارند و نشانه میروند دُرست به سوی خودت!
.
.
.
خدایا …. یا فریاد در گلو یم را بگیر، یا بغض گلوگیرم را …
هرکدام راه دیگری را بسته . . .
.
.
.
گاهی چه اصرار بیهوده ایست ، اثبات دوست داشتنمان
چرا که دوست ترمان دارند وقتی دوستشان نداریم . . .
.
.
.
من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم و تو… غرورت را بیشتر از من
حالا اما…
بگذریم نه چیزی از غرور تو مانده نه از دوست داشتن من . . .
.
.
.
تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت / خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت
شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن / نسیم بیقراری را که از دست تو خواهد رفت .
دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت
کِی شود پیش قدمهای تو اسفند شوم . . .
.
.
.
عجب دوره زمونه ای شده که به خاطر حفظ رفاقتت
باید خیلی از حرفارو توی دلت نگه داری
تا حداقل کسی رو داشته باشی که بهش بگی رفیق
مگه نه رفیق … !؟
.
.
.
این ساحل خسته را تو پیدا کردی
این موج نشسته را تو برپا کردی
من خامُش و خسته خفته بودم ای عشق
مرداب دل مرا تو دریا کردی . . .
.
.
.
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم …
یک بار از دیار …
یک بار از یاد…
یک بار از دل …
و یک بار از دست …
.
.
.
فرقـی نمـی کند
بگویم و بدانـی …!
یا …
نگویم و بدانـی..!
فاصله دورت نمی کند …!!!
در خوب ترین جای جهان جا داری …!
جایـی که دست هیچ کسی به تو نمـی رسد.:
دلــــــــــــــم…..!!!
.
.
.
باید ببینمت !
چرا که روی نوار قلبی ام
پیوسته نام تو بود
و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام
تو را تجویز کرده است . . .
.
.
.
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم . . .
.
.
.
هنوز هم دلم تنگ می شود
برای محض حرف زدنت
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود
من هم به آنها
تکیه داده بودم . . .
.
.
.
اولم خنده، ز بیدردی بود
آخرم، گریه ز بیدرمانی . . .
.
.
.
در سایه دلشکستگی پیر شدم
غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم
تا امدم اشنای قلبت باشم
گفتی که من از غریبه ها سیر شدم . . .
.
.
.
یک سمت تویی و عشق: مرگی ساده
یک سمت جهان به قتل من آماده!
می ترسم! مثل بچّه گنجشکی که
در دست دو بچّه ی شرور افتاده . . .
.
.
.
دیگر نه دلم شوق تماشا دارد
نه پنجره ای به سمت فردا دارد
تنهایی دیگری برو پیدا کن
این غار برای یک نفر جا دارد . . .
.
.
.
صرف فعل “دوست داشتن” بسیار سخت است:
گذشته اش که به هیچ وجه ساده نیست
حالش کاملاً اخباری ست
آینده اش هم شرطی . . .
.
.
.
غربت آن نیست که تنها باشی ، فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب ، در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل ، در میان همه کس یکه و تنها باشی . . .
.
.
.
گاهی اوقات همینی که هستی را دوست دارم
وگرنه بهتر از این را همه دوست دارند . . .
.
.
.
کسی هست شانه هایش را، به من قرض بدهد
تا یک دل سیر گریه کنم؟
بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی؟؟؟
.
.
.
بعضی ها به ظاهر وقتی اول وارد لیست دوستانت که میشوند
چیزی با خود نمیآورند
ولی وقتی میروند ، همه چیز آدم را با خودشان میبرند . . .
.
.
.
کاش میشد که دلم از عاشقی بو ببرد
یار آمده دل را به شکار چشم آهو ببرد
خسته ز دلم … بگو خریدار کجاست ؟
تا قلب مرا به شرط چاقو ببرد
.
.
.
هر چند که باشی عاشقی دل نگران ،
حس می کنم این را که شبی در باران ،
این بازی ِ « تا ابد کنارت هستم » ،
با سوت قطار می پذیرد پایان
.
.
.
انگشت مزن بر دلِ پر حوصلهی ما
بگذار که سربسته بماند، گِلهی ما . . .
.
.
.
سکوت و خلوت بغض شبانه
چه دلگیر است بی تو حجم خانه
تو رفتی و دلی دارم که هر دم
برای گـــریــــه می گیرد بهانه . . .
.
.
.
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک
هر که از دیده مان رفت ز خاطر ببریم
یا که چون فصل خزان آمد وگل رفت به خواب
دل به عشق دگری داده ز آنجا برویم
وسعت دیده ما خاک قدمهای تو بود
خاک زیر قدمت را به دو دنیا بخریم . . .
.
.
.
دل من محکمه ایست
که به من میگوید:
همه را دوست بدار،
به همه خوبی کن،
و اگر بد دیدی،
دل به دریای محبت بزن و بخشش کن
.
.
.
کاش دستی بود و دستم میگرفت
انتقام از نفس پستم میگرفت . . .
.
.
.
امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را
وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود . . .
.
.
.
دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد . . .
.
.
.
بی درد وا نشد دل غفلت گرفتهام
قفلی که زنگ بست، شکستن کلید اوست . . .
سبدی هست در اندیشه من / که پر از گل بدهم هدیه به تو
غافل از آنکه تو خود نابتری / یک جهان گل بخورد غبطه ی تو . . .
.
.
.
هر جا دلت شکست
قبل رفتن ؛ خودت جاروش کن!
تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره . . .
.
.
.
همین مسیر را مستقیم بروی میرسی به دو راهی
یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم من . . .
.
.
.
این روزها
شیر هم راضیه با دمش بازی کنن
ولی با دلش نه . . .
.
.
.
در گفتن و شنیدن جملۀ “دوستت دارم” چه هست ؟
که کسی که میگویـد عاشق تر میشود و کسی که میشنود بی تفاوت تر
.
.
.
از چهره ی افروخته شمعی داری / پیداست بنای قلع و قمعی داری
با هر کس و ناکسی نشستی جز من / زیبایی منحصر به جمعی داری . . .
.
.
.
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو / غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد / سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد
.
.
.
بهترین لحظه ها وقتیست که بهترینها بیادت باشند
بهترین نیستم ولی بیادتم . . .
.
.
.
چه سخت است دلتنگ قاصدکی بودن در جاده ای
که در آن هیچ بادی نمی وزد . . .
.
.
.
نفس نمی کشد هوا ، قدم نمی زند زمین / سکوت می کند غزل ، بدون تو یعنی همین
.
.
.
دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم ؟ / دل دادم و اندوه تو بردم چه کنم ؟
من زنده به عشق تو ام ای دوست ولیک / از آرزوی روی تو مردم چه کنم ؟
.
.
.
دستهایت؛
تنها بالشی است که وقتی سر بر او دارم
کابوس نمیبینم . . .
.
.
.
خدایا ، تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم
یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده . . .
.
.
.
ترجیح میدم یک حقیقت آزارم بده
تا اینکه یک دروغ آرومم کنه . . .
.
.
.
داور قلبم نه سوت دارد نه کارت قرمز
راحت باش
تا دلت میخواهد خطا کن . . .
.
.
.
میدانم از خود خواهی است که تو را برای خود می خواهم
و تو هم انقدر رئوفی که خود را متعلق به همه میدانی . . . !
.
.
.
چیزی شبیه به “معجزه” است.
وقتی هر شب به خیر می گذرد
بی آنکه کسی به تو بگوید
“شب به خیر”
گنده ترین اینارو میخوام
میخوام قلب شکسته ام رو باهاش پانسمان کنم !
.
.
.
خونه اجاره ای داری برای یه آدم تنها ؟
قلبشو رو پیش میده ، جونشم ماه به ماه !
.
.
.
منو به دست من بکش ، به نامٍ من گناه کن / اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن
هنوز میپرستمت ، هنوز ماه من تویی / هنوز موئمنم ببین ، تنها گناه من تویی . . .
.
.
.
دیوانه ای راگفتند:چه خواهی ازخدای خویش ؟
گفت:عقل سالم خواهم تابرای عشقم دوباره دیوانه شوم . . .
.
.
.
دور شدم از تو دلم شور زد / ساز دلم نغمه ی ناجور زد
آه از آن چشم که با یک نظر / بال و پرم را گره کور زد . . . !
.
.
.
حرفهایم را تعبیر میکنی ، سکوتم را تفسیر ، دیروزم را فراموش ، فردایم را پیشگویی
به نبودنم مشکوکی ، در بودنم مردد ، از هیچ گلایه میسازی ، از همه چیز بهانه
من ؛ کجای این نمایشم . . . ؟
.
.
.
خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری . . .
.
.
.
قلبم را عصب کشی کرده ام
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد . . .
.
.
.
هر کس که از راهی رسید
بی دریغ
تکه ای از قلب ما
کند و برید . . .
.
.
.
هیچ می دانی؟
من دلیل شادی های تو بوده ام نه شریک آن
و شریک غم های تو نه دلیل آن . . .
.
.
.
آموخته ام اگر کسی یادم نکرد یادش کنم ، شاید او تنهاتر از من باشد . . .
.
.
.
توی دنیا دوتا نابینا می شناسم یکی تو که هیچ موقع عشقم رو ندیدی
یکی من که کسی رو جز تو ندیدم . . .
.
.
.
دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم
می آید ، می ماند، و به تنهائیم پایان میدهد
آمد ، رفت ، وبه زندگی ام پایان داد . . .
.
.
.
کابوس نبودی که رهایت بکنم / از خاطره عشق جدایت بکنم
آنقدر عزیزی که دلم می خواهد / هر چیز که دارم فدایت بکنم . . .
.
.
.
وقتی کسی رو دوست داری / حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی / فقط یه بار نگاش کنی . . .
.
.
.
ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمیترسی مگر از یار بیزنهار من
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
نشنیدهای شب تا سحر آن نالههای زار من . . .
.
.
.
ای کاش نگاه خسته را خوابی بود / یا در شب بی ستاره مهتابی بود
ما مثل دو کاج دور از هم هستیم / ای کاش که بین من و تو تابی بود . . .
.
.
.
بوی نفسهای لبت جان و دلم وا می کند
اما نمی دانم چرا امروز و فردا می کند
با بودنت کنار من ، غم های عالم می رود
فکر تو در این قلب من هر لحظه غوغا می کند . . .
.
.
.
حسادت نکن! … این که بعد از تو بغل گرفته ام …
زانوی غـَم اســت
.
.
.
از حساب و کتاب بازار عشق
هیچ گاه سر در نیاوردم !
و هنوز نمی دانم چگونه می شود
هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم ؟
.
.
.
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده ام
این بار من یک بارگی از عافیت بُبریده ام
در دیده ی من اندر آ، وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیده ها منزلگهی بگزیده ام
.
.
.
تو به احساست بیاموز نفس نکشد
هوای دل ها آلودست
اینجا
فاصله یک عشق تا عشق بعدی
یک نخ سیگار است . . . !
برچسبها:
+ نوشته شده در یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 22:49 توسط آرزو
|
دوست های عزیز و مهربانم