اس ام اس قشنگ 92
به انتهای بودنم رسیدم ، اما . . .
اشک نمی ریزم ، پنهان شدم پشت لبخندی که درد میکنه . . . !
مــن "نــــــدار" بودم...
عروســــک قصــــه ام پریــد...!!
"دارا" که باشی "ســـــارا" با پای خـــودش به سراغـــت خواهـــدآمــد!!
گناهــم "فقیـــــریم" بودوبس...
بیماریم شده باعث بیداریم ...
چه نعمتی شده امروز مشکل دیروزم ...
پس باید بدانم همه چیز نکوست اما به وقتش!
من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی / تو نقش جهان هر وجبت ترمه و کاشی
در هر نفس این است دعایم همه ای ماه / در زیر و بم خاطره ، آزرده نباشی...
رفتم که نبینی پریشان شدنم را
غمناک ترین لحظه ویران شدنم را
در خویش فرو رفتم و در خویش شکستم
تا دوست نبیند تنها شدنم را
مـــــــــــــرد است دیگر...
گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید..
مـــــــــــــرد است دیگر..
غرورش آسمان و دلش دریاست...
تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد..
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده..
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟...
مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد
خــیــالــت راحــتــ . .
شــکــســتــه هــا نــفــریــن هــم بــکــنــنــ
گــیــرا نــیــست . .
نـِـفــریــن تــهِ دل مــیــخــواهــد
دلِ شــکــســتــه هــم کــه دیــگــر ســر و تــه نـَــدارد . . . ...
اولین پست منه ببینم چه قدر از تنهایی درم میارن لایک ها
باید به بعضیا گفت:
این شماره ی پینـوکیــوست،،،
زنگ بزن ببین چطوری آدم شده،
شاید تـــو هم آدم بشی
گاهي اونقدر سكوت درونت هست كه هركاري ميكني تا اونو بشكني بازم نميتوني...
در روز هایی که دلم شکسته بود
یاد حرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت:
«پینوکیو!چوبی بمان!آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست.»
عروسی مان خوب برگزار شد . . .
حالا در خانه خودمان نشسته ایم و این اولین شب آرامش ماست ، هنوز لباس عروس و کت شلوار دامادی بر تن مان است ، خسته ایم و این شیرین ترین خستگی دنیاست که پس از سال ها به هم رسیده ایم . . .
با همان لباس عروس برمیخیزد و ۲ نخ سیگار میاورد و روی پاهایم مینشیند ، یکی بر لب من و دیگری بر لب او . . .
چشم هایمان میخندد . . .
میدانیم امشب چه خبر است و این هم شیرین ترین سیگار دنیا خواهد شد . . .
چشم در چشم ، دست در دست و چند پک عمیق و فضای خانه مه آلود میشود . . .
ناگاه لای انگشتانم داغ میشود و از این رویای شیرین بیرون می آیم . . .
یادم می آید تو سال هاست که رفته ای بی معرفت و من هنوز با هر نخ سیگار غرق رویای تو می شوم
ک مرد ، یک زن ، یک زوج ؛ خوشبختیشان پای خودشان !
یک مرد ، یک مرد ، یک شراکت ؛ سود و ضرررش پای خودشان !
یک زن ، یک زن ، یک رفاقت ؛ معرفت و اعتمادشان پای خودشان !
و انتهای پیاده رو …
یک من ، یک تنهایی ، یک رنج ؛ آخر و عاقبتش پای تو !
تنهایی یعنی وقتی پرستار گفت : همراه بیمار … ولی کسی نبود جواب بده !
آهسته گفتم : ببخشید کسی همراه من نیست …
من تنهـــــــــــام …
من زانو هايم را در اغوش کشيده بودم ...وقتي تو براي اغوش ديگري زانو زده بودي....
ﺧﺎﻃﺮﻩ الکل ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﭙﺮﻩ !
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ س ! می مونه ﻭ دمار از روزگارت در میاره !
رویایی دارم…در این روزگار آلوده به تردید…به سیاهی..به غم
رویایی دارم…در این بیهودگی…افسردگی…جان پریشی..خواب آلودگی به گناه
رویایی دارم…در این دیار شکست قلبها…در این گودال پایمال عشق..آغوشهای سرد
آری…رویایی دارم..رویای یک آسمان آبی..هوایی تازه برای نفس کشیدن…
رویایی دارم…برای تو…برای من…برای آسمانی آبی..
کسی که بیشتر از همه دوسِت داره …
بدون دلیل شاید هر روز باهات دعواش بشه ..
امّا وقتی که ناراحتی …
با “همه ی♥ دنــیــا”♥ می جـنگه تا به ناراحـتــیت پایان بده.. !!
بــرایِ خــودم . . .مـَـردی شـُـده ام بــی صــدا گــریــه مــیــکــنــم ایــن روزهــا
در ســکــوتِ ســرســخــتِ دنــیــا . .. مـُـواظــبــم بــاش . .. قــَـلــبـَـم . . هـَـنــوز
زنــانــه مــی تــپــد . . . !!
بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد .
هـیـــــچ نـپـرسـد .
فـقـــــط مـرا در آغـوش بـگـیـرد
بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
روزهـایـی کـه دروغ مـی گـویـد!!!!
...
روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد!!!!!
روزهـایـی کـه دیـگـر مـــرا در آغـوش نـمـی گـیـرد!!!!!
روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـی شـود!!!!!!
هی تو که گذشتی از من...
او هم از تو می گذرد...
خیلی حرف هست...
که تو هرروز در گلویت...
بغض کشنده ای احساس کنی...
برای کسی که...
بدانی...حتی یک بار در عمرش...
به خاطر تو...
بغض هم نکرده است...!!
این درد نوشت ها
نه دلنشین اند نه زیبا
اینها یک مشت حرف ِ زخم خورده ی بغض دارند
که نشانی دردناک
از یک عشق ناکام دارند
و تنها مخاطبشان
غایب است !!
نه بغضی ...
نه فریادی ...
فقط صدای چلک چلک باران ...
این منم
که روی وسعت دل زمین
می گریم ...
وسعت دوست داشتن را اندازه نگیر... زیادش هم کم است...
تنها با آن سیراب شو... رشد کن... شکل بگیر... و کامل شو...
خودِ دوست داشتن مهم است... نه زمانش... نه پایداری اش... نه مالکیتش... و نه حد و حدودش...
سرت را بالا کن... نگاه کن... دوست داشتن خدا را ببین...
یاد بگیر که دوست داشتنت را کادو پیچ نکنی...
من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
میروم از رفتنم شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
چون تو تنهاتر از من میروی
آرزو دارم تو هم عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
معنی برخوردهای سرد را
کـار کـه از کـار گـذشـت ، نـه صـدایـت را مـیـخـواهـم ، نـه وجـودَت
را و نـــه حـضـورَت ... و ایـنها بـه مـن انـگـیـزه میدهند ، انـگـیـزه ی
یـک شـب تـاریـک ، یـک تـیـغ و گـلوی تـو...
چایت را بنوش،
نگران فردا نباش،
از گندمزار من و تو
مشتی کاه مى ماند
برای بادها . . . . . . . . .
نیما یوشیج
تومیروی ومن فقط نگاهت میکنم،تعجب نکن که چراگریه نمیکنم،بی تویک
عمرفرصت برای گریستن دارم امابرای تماشای توهمین یک لحظه باقی است...
تنها نشسته ام... اما تنها نیستم....
یادت امان تنهایی نمیدهد!
تختی که هر شب،
تنها؛
با یاد کسی روش بخوابی،
تخت که نیست…
تابوته…
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر …
برچسبها: