پیام کوتاه دلتنگی 92

 


آنچه نادیدنی بود از مردم دنیا دیدم باورم گشت آرامش نابینا از چیست!!




ديكه بين من و تو نه نفرتي هست نه عشقي .

قرارمون باشه يه روزي يه جاي اتفاقي





به  حرمت خاطرمون به دوری فاصلمون به پاکی رابطمون
دلتنگتم ای مهربون...




سر به گوش من بگذار و آرام بگو :دوستت دارم !! از چه

میترسی؟ فردا دوباره میتوانی انکار کنی......









خدایا من را كه آفریدی گارانتی هم داشتم؟ دلـــم دیگر كار نمی كند





بگذار که درها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست





یک عمر قفس بست مسیر نفسم را ، حالا که دری هست مرا بال و پری نیست




 بر سر مزرعه ی سبز فلک باغبانی به مترسک می گفت :

دل تو چوبین است… و ندانست که زخم زبان دل چوب هم می شکند






من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز از من ندیدی




تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام دردِ یک اتفاق که شاید

با اتقا قِ تـو دردش متفاوت باشد ویرانم

می کند من از دست رفته ام ، شکسته ام می فهمی ؟ به انتهایِ

بودنم رسیده ام ؛ اما اشک نمی ریزم پنهان

 شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند


كاش روزهــــــــــــاي دلتنگی ِ مـــــــــــن..... مثل ِ \"دوست داشتن هاي\"

تو كوتاه می شد . كاش............





زير باران گريه مي کردم آرام و بيصدا تو چتر را بالاي سرم گرفتي

اما همچنان گونه هاي من خيس از گريه ماند ...!

و تو هرگز نفهميدي که چتر بايد بالاي دلم باشد نه روي سرم ...



انگشتت فقط جای یک حلقه دارد ، دلت را ، دست به دست می کنی برای چه ...




بـغــض هایتـــ را بـــرای خــودتـــ نگــهـ دار .گــاهــیــ  سبکـــ نشـوی ، سـنـگـیـن تــری...




خـــــدایا میـــوه ی کــــدام درخـتـتــــــ را گــــاز بــــزنم کـــه از زمیـــن رانــده شـــوم؟





مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد !
ســــر و تـــه ....!
شــایـد فـکــــرش از ســرم بـیـفـتـــد ... !!!




دور از نفس هایت... دق میکنم..! برایم بادکنکی باد کن.




زمان ، ساز سفر ميزند...
بي هيچ پاداشي حراج محبت كنيم كه همه ما خاطره ايم...





چه خوش خيال بودم...
که هميشه فکر ميکردم درقلب تو محکومم به حبس ابد..!!
يکباره جا خوردم...
وقتى زندانبان بر سرم فرياد زد...
(هى تو)...!
آزادى...!
وصداى گام هاى غريبه اى که به سلول من می آمد...!




سفري بايد كرد تا به عمق دل يك پيچك تنها كه چرا ، اين چنين

سخت به خود مي پيچد ، شايد از راز درونش بشود كشفي كرد، شايد اوهم دلتنگ است؛

شايد...




یکی بود یکی نبود هرکی بود غریبه بود از دلم خبر نداشت که تو رو از دلم ربود هرکی بود
 هرچی که داشت قد من عاشق نبود واسه چشمای سیات بخدا لایغ نبود..... (محسن یگانه)





نرنجم که با دیگری خو کنی تو با ما چه کردی که با او کنی؟؟!!






 من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آه نگ

است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت

بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است





بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام ، این کلمه است......خوبم




یادت هست که (جناق) میشکستیم و میگفتیم ، 
یادم تو را فراموش!!!
 ولی امروز تمام (استخوان هایم)!
 شکسته باز هم تو را فراموش نکردم!
 همین...!






كسي چه ميداند...
من...
 امروز...
چندبار فرو ريختم...
چندبار دلتنگ شدم...
از ديدن كسي كه...
فقط پيراهنش شبيه تو بود...





کفشهایت کو؟
میخواهم آنها را بردارم تا توام مثل بی وفایان هوس رفتن نکنی




سفري بايد كردتا به عمق دل يك پيچك تنها كه چرا ، اين چنين سخت به خود 
مي پيچد، شايد از راز درونش بشود كشفي كرد ، شايد اوهم دلتنگ است ؛ شايد...




یک غریبه می خواهم بیاید بنشیند فقط سکوت کند و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم...
تا کمی کم شود این همه بار ...
بعد بلند شود و برود انگار نه انگار...




هی فلانی!
میدانی؟
میگویند رسم زمانه چنین است!
می آیند ، می مانند ، عادتت میدهند و میروند؟
و تو تنها می مانی...
راستی رسم تو چیست؟
مثل فلانیهاست؟؟




عشق را با دست پيش مي كشی با پا پس مي زنی
بیچاره عاشقی مثل من که هميشه زير دست و پاست





گاهى جلوى آينه مى ايستم...
خودم را در ان ميبينم...
دست روى شانه هايش ميگذارم..
و ميگويم : چه تحملى دارد...
دلت...






تقصیر برگها نیست.
آدمها همینند!
نفس میدهی له ات میکنند...!





عادت مردم این شهرهمین است...
دور آتشی میرقصند که تو در آن میسوزی.




آنقدر فريادهايم را سکوت کرده ام که  اگر به چشمهايم بنگريد کر ميشويد





گاهی فرار میکنم از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم




حیف ...
که فردا رویش نمی شود
این سر
این دل
نامت را فریاد بزند ...





 در ایستگاه آخر ...
پیاده شدی
دست تکان دادی و رفتی ....
و من به انتظار تو در سوزنبانی
بازنشسته شدم .....



چه سخته درجمع بودن ولی درگوشه ای تنها نشستن ؛

به چشم دیگران چون کوه بودن ولی درخود به آرامی شکستن...




اگر یکی دستتو گرفت و دلت لرزید ، زیاد عجله نکن ؛

یه روز با دلت کاری میکنه که دستات بلرزه...!!!

 

 


برچسب‌ها:

پیامک دلتنگی 2013

 

دلتنگ كه ميشوي ديگر انتظار معنا ندارد. يك نگاه كمي نامهربان

يك واژه ي كمي دور از انتظار, يك لحظه فاصله, ميشكند بغضت را...





سکوتم را به باران هدیه کردم // تمام زندگی را گریه کردم

نبودی در فراق شانه هایت // به هر خاکی رسیدم تکیه کردم





لامَصَصــ ب احْســــآس اسْتـ ... مَــزْرَعــه كـه نیســت هــِــی شُــخمَـــش مـیزَنــی لَعنَتـی !





عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتراست /
 توی قران خوانده ام یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتراست





نــه از خــاکــم ، نــه از بـــادم
نـــه در بــــــنــدم ، نـــه آزادم
نـــه آن لـیـلا تـرین مــــجــــنــون
نــه شـــیــریــنــم ، نــه فــرهـادم
فـقـط مـثـل تـو غـمـگـیــنـم
فـقـط مـثـل تـو دلــتـنـگـم
اگــر آبـی تـر از آبـم
اگـر هـمـزاد مـهـتـابم
بـــدون تــو چـــه بـــی رنـــگــم
بــــدون تــــو چـه بـــی تــــابــم





منو یارم به هم وابسته بودیم / کبوترهای یک گلدسته بودیم
به هم بستیم پیمان تا قیامت / نگو که هر دو خالی بسته بودیم!







به جز حضور توهيچ چيزِ اين جهانِ بيكرانه راجدي نگرفته ام حتي عشق را.




در این روزهای زمستان یک استکان چای داغ مهمان منی.
کنار پنجره بخار گرفته دلت وقتی تنهایی،نوش جان کن.
چای رفاقت من، همیشه تازه دم است.




میدونی وحشتناک ترین چیز توی دنیا چیه؟
این که از یک کابوس وحشتناک از جا بپری
و ببینی زندگیت از اون کابوس وحشتناک تره !


تو به افتادن من درخيابان خنديدي و من همه حواسم به

چشمان مردم شهر بود كه عاشق خنده ات نشوند..!





من تا همیشه میتوانم تو را از میان مردمان دنیا پیدا کنم به شرط انکه چشمانت را نبندی






دش به عشق نمیرسید غرورم را زیر پا گذاشت تا برسد





امروز با همه دنيا قهرم ، اما تو صدايم كني برميگردم! سادگي كودكانه ام را ميبيني!




خداوندا... از بچگي به من آموختند همه را دوست بدارم، حال كه بزرگ شدم و
 كسي را دوست ميدارم ميگويند: فراموشش كن... "دكتر شريعتي"




بچه که بودیم دل درد را به یک زبان می گفتیم، همه می فهمیدند. حالا که بزرگ شدیم،
 درد دل را به صد زبان می گوییم، اما کسی نمی فهمد …





هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد! امشب دلي كشيدم شبيه

نيمه سيبي ك به خاطر لرزش دستانم در زير آواري از رنگها ناپديد ماند..






سرخي چشم كبوترهيچ ميداني زچيست ؟ نامه ام ميبرد و بردرد دلم خون ميگريست.



بي تو اين فاصله ها طاقت من را برده / ساعتم زنگ زده عقربه هايش مرده /
 كاش باور كني از دوري تو دلتنگم / اين دل خسته ام از دوري تو پژمرده.



فال حافظ زدنت از پی دل تنگی کیست؟ ما که هر لحظه به یاد تو و دل تنگ توایم.



خدایا الودگی دلهای ادما ازحد هشدار گذشته

دنیاروچند روز تعطیل نمی کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟






زياد فرقي نکرده... خودِخودشه
فقط اوني که داره باهاش قدم ميزنه
" من " نيستم ... !





ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن خدانگهدار




جاي اسمي كه نوشتي تو دفترم براي يادگاري ، پر ز اشك شده

كه بي معرفت چه جوري ، راضي ميشي بشكني با دست خالي..




گفتم غم تو دارم چیزی نگفت و بگذشت. حافظ خوشا

به حالت یار تو نگذشت و: گفتا غمت سر آید





دوای درد مرا هیچ کس نمی فهمد / فقط بگو به طبیبان، دعا کنند مرا





اشك چشمان پر از قهر تو تحقيرم كرد. ياد آن روز كه تو شوق عبورم بودي!




 نیمه ی گم شده ی من باید یه آدم خیلی ولگردی باشه كه تا الان پیداش نشده..
.یه همچین آدمی به درد زندگی نمیخوره...اصلأ بره بمیره




گذشته ای که حالمان راگرفته است،
آینده ای که حالی برای رسیدنش نداریم و‎ ‎حالی که حالمان رابهم میزند..
زندگی شیرینی است!





دلـتَنگت می شوم…
چـشمانم را روی هم می گذارم
بلکه یادت را فراموش کنم…
تـو بگو دلــکم
مگر می شــود یــک عـمری را فراموش کـرد؟



دلم احساس غم دارد ، دراین انبوه ویرانى ، کمى

تاقسمتى ابرى و شاید باز بارانى… دمه دلم گرم






هزار بار دیگر هم از شانه‌ای به شانه‌ی دیگر بغلتی،
این شب لعنتی صبح نمی‌شود،
وقتی دلت گرفته باشد…






با يك عالمه فاصله از خودم انتظار دارم به تو برسم ، از اول هم آرزوهايم محال بودند!




در خيال آمدى و آينه قلب شكست ديگر آينه از امروز تماشا دارد !



دگر حس شقایق را نداری هوای قلب عاشق را نداری و از چشمان

خونسرد تو پیداست که شور عشق سابق را نداری



گاهی آدم احساس می کنه این جمله که «گریه مال مرد نیست»

رو یه آدم نامرد گفته تا ما رو از درون ویران کنه …

 





به خوابـــم نيـــا خوابــــم را رنگـــي ميکنـــي و روزم را سياه



در بیابان عشقت سایبانی نمیبینم ، دارم میسوزم از درد عشقت

ولی از تو جان رسانی نمیبینم.







رد پای من در برف های زمستان باقی است،

حتی بهار هم قندیل های دلم را آب نکرد





هيچ دلي بي بهانه نمي تپد نمي دانم بهانه ها دلگيرند يا دلها بهانه گير




هر جا دلت شکست ، خودت شکسته ها رو جمع کن تا

هرکسی منت دست زخمشو به رخت نکشه !!






 حالا که دستانت چتر نمی شوند حالا که نگاهت ستاره نمی بارد

حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم

 از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم تا آوار تنهایی بر سرت نریزد

و آرامش خیالت،خیس اشکهایم نشود






به دنبال چه پایانی خلاف جاده ایستادی؟
چرا تاعادتت کردم به فکر رفتن افتادی؟
چرا باید به تنهایی دوباره بی تو برگردم؟
کجای جاده بد بودم؟ کجای قصه بد کردم؟




دوباره دلتنگی ، بی حواسم از خودم ، چه جوریه که حالم

اینجوریه گلم ، برای توست که میزنه بگو که زنده ام . .






چه داروی تلخی است ; وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل...





بی حس شده ام از درد!
از بغض!
فقط گاهی ، خط اشکی...
میسوزاند صورتم را !!!





شال و كلاه ميبافم با خيالت...تا در سرماي نبودنت يخ نبندم!





عاشق شدم اما دلش کنارم نیست ، چشماش یه چیز دیگه رو داره میگه ، 
حالم عوض شده فهمیدنش سخت نیست ، اگه هنوزم شک داری ، کنارت میمونم تا لحظه بیقراری.





گذشت زمانی که در دل غوغایی بود ، از حضورت در سینه بلوایی بود ، 
حال دیگر برای تو جایی درسینه نیست ، تو برو خیالت راحت که دیگر دلی در سینه نیست.





نباشی ,
دلم که هیچ ...
دنیا هم تنگ می شود ...



عجب روزگاريست! هیچکس به سکوت آدم نمیرسه همه منتظرن به فریاد آدم برسن!!




تلخ ترین حالت جدایي روزي است که شیرین ترین لحظاتت با آنکه

دوستش داري سپري شود بي خبراز اینکه فردا و فرداھا دیگر او را نخواھی دید...




دردنيايی كه براي يك تكه سيب تمام بهشتيان زمين گير شده اند

چه انتظار غريبي است عدالت !!





هوايت دستان سنگيني داشت وقتي به سرم زد فهميدم...




در اغوش خدا گريستم، تا نوازشم كند، پرسيد فرزندم حوايت كو؟

اشكهايم را پاك كردم و به او گفتم در آغوش ادم ديگريست




روزهاست از سقف لحظه هايم ياد تو ميچكد ، اگر بارانش بند آيد، از اين خانه ميروم





 سیر شدم
بسکه سرد و گرم روزگار را چشیدم








همیشه حرارت لازم نیست....
گاهی ازسردی یک نگاه....
میتوان آتش گرفت....



با دلم نشستم اینجا سر شاه راهی که رفتی

غربت لحظه ای را دیدم که دستهاشو گرفتی





هر قدم از تو دور بشم ، یه قطره اشک رو گونمه...
اونقدر از تو دور بشم ، که دنیا رو آب ببره




میگویند شکستنی رفع بلاست ، ای دل تحمل کن شاید حکمتی است





تقصیره من نیست که بعد از تو او می آید این قانون قواعد دستوری است ...





باز باران !
اما این بار بی ترانه.
گریه های بی بهانه.
میخورد بر سقف قلبم.
یادم آید روی ماهت.
باورت شاید نباشد.
که دلم تنگ است برایت...





\"دل\" این کلمه ساده گاهی به اندازه یک دنیا برایت تنگ میشود





جای خالیت وقتی حس می شود که آدم های بعدی برخلاف تو ، چنگی به دل زدند...



باورم شد پاک بودن ذلت است ، عاشقی سوزاندن حیثیت است

باورم شد عشق ها لحظه ای ست ، بی وفایی قسمتی از زندگیست.





افسانه ها را رها کن ، دوری و دوستی کدام بهتر است؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند
من اگر نباشم ، دیگری جایم را پر میکند!
به همین سادگی....





اينجا زمين است...
زمين گرد است ...
و تويي كه مرا دور زدي روزي به من خواهي رسيد...
حال و روزت ديدنيست




آن نازنين كجاست كه يادم نميكند / صد غم به سينه دارم

و شادم نميكند / يك لحظه آنكه بي من هرگز نمي نشست

امشب به ياد كيست كه يادم نميكند





اندیشه ات رابا که میپرورانی؟
خوش به حالش...
مرا همين بس که دوستت دارم...




روزگاري مي آيد که برگردي ، آن وقت زمان را برايت معنا مي کنم...





 دلتنگم ، دل نکن ، غمگینم دل نشکن ، دلدارت دلگیره ، نباشی میمیره
دلگیرم یادم باش نزدیکم باشی کاش ، غمگینم میدونم از قلبت بیرونم




باز دل دیوانه شکست ، باز صدای قلب من در آمد و پرم شکست
بگزار رها شوم از این شب هایی که هر دقیقه اش ترس و سیاهی. . .
نرو / نرو





اسکار حق توست...
 مرا خوب فیلم کرده بودی!!






ثبت احوالم در شناسنامه ام همه چیزم را ثبت کرده است جز احوالم!!





فراموش کردنت کار سختی نیست!
کافی است دراز بکشم...

چشم هایم را ببندم...

و برای همیشه....

بــمیــــــــرم!






خدایا میشود این انسانهای ذهن بسته را به بهشت ببری؟

می خواهم قدری در زمین زندگی کنم...




زندگی، من می روم آخر تو بمان با مترسک های دست

خویش برقصان هر وقت ببر هر جا و بزن بر سنگ وجدانت آرام

تنها \"آدمند\" آنها...

 


برچسب‌ها: