مطالب عاشقانه زیبا

روزی میرسد که تو

 


برای دوباره خواستنم


جلوی پاهایم به زانو میوفتی


و من باهمان دلی که تو سنگ کردی


پا میگذارم روی تو و همه ی احساساته دستمالی شده ات

 

گفت سیگار نکش میمیری..

 

گفتم نکشم میمیرم..

گفت بکشی با درد میمیری..

گفتم نکشم از درد میمیرم..

 گفت سیگار بکشی برمیگرده/

گفتم نکشم فراموش میشه؟؟

گفت بکش..

گفتم دیگه نمی کشم.

فراموش کردنت سخت نیست..

 

یک پاکت سیگار میخواهد..

چند موی سیاه..

یک گیتار...

روز های بارانی...

و صد سال عمر...

 

 

از پاسخ من معلمان آشفتند..

 

از حنجرشان هر آنچه آمد گفتند..

اما هنوز من معتقدم..

از جاذبه تو سیب ها می افتند

 

 

ــویی که مرا در حال سقوط میبینی

 

تا به حــال اندیشیده ای که شایـــد تو وارانه ایســـتاده ای؟

 

 

دردنــــاک تـــریــــن جـــدایــــــــی

 

همــــان جدایــــی هایــــی است کـــــه نــــه کــــسی گفــــت چــــرا؟
و نـــه کــسی فهمـــید چــــرا؟

 

 

 

اگـــه یـــه روز باهــــات بــد کـــرد

 

باهـــات جــــر و بحــــث کرد

راجبـــت فکـــر بـــد کـــرد

مــن کـــه نمــــردم بـــرگرد

 

 

 

خــــــیــــــال تــــــــو

 

                        مـــــــــرا

                                      بـــــی خــــیـــــال

                                                                عـــــــالـــــــم کـــــــــرد

 

حســــــــــود؟؟؟

 

غیـــــــــــــرتی؟؟

نـــــپــــیــــچـــــونـــــمـــــت

فــقــط بــــوی ادکــــلانـــش بــــه دمــــاغــــتـــــــ بـــــخـــــوره

نــــــفــــــســــــتـــــــو مــــــیـــــــ بـــــــورمــــــــ

 

 

من        

 

              اگر          

                           گریه

                                            برایت

                                                           نکنم

                                                                        میمیرم

 

 

 

چـــقدر زود ســـهم روزهـــای خوبــمان؛

یک یادش بخـــیر ســاده می شــود...

 

 

 

 

هرکسی حال مرا دید تو را نفرین کرد

.

.

.

ببین بد تا کردی.....چقدر چروک شدم

این دو تا رو خودم خیلی دوست داشتم گفتم بنویسم شاید شما هم دوست داشته باشین

سخنان و راهنمایی های بزرگان درباره عشق

فصل ششم(سخنان و راهنمایی های بزرگان درباره عشق)

1)در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخ اش دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

-از حافظ شیرازی

2)من ترانه ای از عشق که هنوز آن را نمی شناختم سر دادم

اما هنگامی که آن را شناختم

کلمات بر روی لبانم به نجوایی مبهم بدل شد

و آهنگی که در سینه داشتم به سکوتی عمیق

-نویسنده:جبران خلیل جبران

3)تکه ای از عشق را دو انگشتی بردار

خواهی دید که از تمامی کاخ های دنیا برایت لذت بخش تر است

-از افلاطون

4)اگر معنای عشق را درک کرده ام به برکت وجود توست

-هرمان هرسه

5)از فردیت خود دست شستن،با چشم دیگری دیدن،با گوش دیگری شنیدن،معنای عشق همین است

-نویسنده:تنوفیل گویته

6)تار و پودش را ز خوبی و مهر

خوش تر از تافته یاس و سحر بافته ام

دوستت دارم را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

-شاعر:فریدون مشیری

7)ای محبوبم

اشک هایت را پاک کن

زیرا عشقی که چشمان ما را گشوده

و ما را خادم خویش ساخته

موهبت صبوری و شکیبایی را نیز به ما ارزانی خواهد داشت

-از جبران خلیل جبران

8)عشق تا زمانی زنده است که به وصال نینجامیده باشد

-نویسنده:دافنه دوموریه

نظر نویسنده این کتاب:نویسندگان غربی گاهی به نوعی عشق های اساطیری اعتقاد دارند و آن را پاک ترین نوع عشق می دانند،آنها اعتقاد دارند عشق در تحمل دوری خود را نشان می دهد و چون به وصال می رسند عشق از میان می رود-در صورتی که عقیده ما درست عکس اینگونه نویسندگان است،نظر ما این است که عشق را می توان پس از وصال هم حفظ و حتی درجه آن را ارتقا داد و اصلا هدف نظام خلقت هم همین است که با نیروی عشق بنیان و شالوده یک خانواده مستحکم ریخته شود-حال اگر با بعضی بدسلیقگی ها و بی دانشی ها و یا رفتارهای غیر معقول و ناپسند عشقی که در دوران دوری به وجود آمده بود پس از وصال از بین می رود این را نباید به حساب همه گذاشت

اگر تعداد این موارد هم زیاد شود باز ناشی از بی دانشی عمومی است(و یا علل فرهنگی دیگر دارد)و نباید مقصر این ماجرا را وصال گذاشت(چرا که وصال هدف عشق است و امری مطلوب تلقی می شود)و اینکه به این دلیل از وصال جلوگیری کنیم امری نامطلوب و ویران کننده است(غریزه بقای نسل که در وجود همه ما انسان ها هست قطعا بهترین نشانه است برای اینکه نظام خلقت هم با چنین امری مخالف است)-بلکه به نظر ما مقصر انسان هایی هستند که با کمترین مهارت های روانشناختی و رفتاری وارد یک رابطه زناشویی می شوند و باید سطح دانش انسان ها را بطور عمومی بالا برد و آنها را با تمرین هایی همچون تحمل دیگران و شیوه انتقاد کردن و ... و ... آشنا کرد

9)فرآیند عشق ورزیدن فرآیند مالکیت نیست

در حقیقت فرآیند سلب مالکیت است،در این رابطه بیاندیشید

-نویسنده:ویکاس مالکانی

10)دو تن باشی و در واقع یک تن

چنان به هم آمیخته و مجذوب

که ندانی تویی یا دیگری

پی در پی حیران

و پی در پی تابنده

معنای عشق همین است

-نویسنده:تئونیل گوتیه

11)عشق همه چیز را تحمل می کند

همه چیز را باور می کند

به همه چیز امیدوار است

و همه چیز را به جان می خرد

عشق شکست ناپذیر است

-کورنیتانس

12)خدایا رحم کن بر آنان که می میرند از ترس دوست داشتن

و عشق را بر خود حرام می کنند

-پائولو کوئیلو

13)عشق بلایی است که همه خواستارش هستند

-افلاطون

14)نه آب های بسیار می توانند آتش عشقی را فرو نشانند

و نه سیلاب ها قادر به غرق کردن آنند

-سلیمان

15)اگر در پی عشقی پایدار هستید،باید همواره قلبا در کنار هم باشید و نه الزاما در کارهایتان،باید به یکدیگر و به عشق تان افتخار کنید

-سوزان پولیس شوتز

16)عشق اساس و پایه ازدواج به شما نمی آید

بلکه عشق و علاقه نتیجه یک ازدواج خوب است

17)وقتی که عشق بورزی

به تو عشق خواهند ورزید

عشق مانند دو بخش یک فرمول جبری،تعادل ریاضی دارد

-رالف والروامرسون

نظر نویسنده:بله،موافقم-گرچه شاید تا بحال چنین چیزی ثابت نشده اما کسی که عشق می ورزد فاکتورهای شخصیتی جدید پیدا می کند،او نسبت به همیشه جذاب تر می شود و احتمالا بقیه بیشتر از قبل عاشق او خواهند شد

18)عشق هرگز بر باد نمی رود

اگر متقابلا داده نشود باز خواهد گشت

و قلب سرچشمه خود را پاک و لطیف خواهد کرد

-واشنگتون ایرونیگ

19)عشق اراده کرده است تا چشمان ما را باز کند و ما را برده ی خویش سازد

همانگونه که به ما نعمت های بردباری و تحمل را عطا کرده است

-جبران خلیل جبران

20)با تمام قلب عاشق باش

با تمام ذهن عاشق باش

ارزش عشق بیش از اینهاست

-سوزان پولیس شوتز

21)عشق نشان ابدیت است

تمام مرزهای زمان را در می نوردد

سراسر یاد یک آغاز را پاک و تمام ترس یک پایان را محو می سازد

-مادام واستیل

22)اجبار عشق را پژمرده می سازد زیرا بنای عشق بر آزادی است

عشق همچنین با حسادت و ترس سازگار نیست

اگر رهروانش قوی دل،برابر و محتاط باشند

زلال،بی نیاز و بی انتها خواهد بود

-پرسی بیش شلی

23)برای اینکه پیمان عشق پایدار بماند

باید به خود ایمان داشته باشید و خود را به خوبی درک کنید

پیش از آنکه از دیگران بخواهید به شما ایمان بیاورند و درکتان کنند

-سوزان پولیش شوتز

24)عشق مانند ویالون است که گاه آهنگش متوقف می شود

اما تارهایش همواره در جای خود محکم باقی خواهند ماند

-بامز

25)عاشق بودن،برپا ساختن ستون های استوار بر مبنای احساسات است

ولی جایی نیز برای تغییر بگذار

چون داشتن احساس یکسان در تمام عمر جایی برای رشد،تجربه و آموختن نمی گذارد

-ترزا ام ریچیز

26)هنگامی که عشق به شما اشارتی کرد

به دنبالش بروید

هر چند که راهش سخت و ناهموار باشد

-جبران خلیل جبران

متن های فوق العاده زیبای عاشقانه

♚خنده هایم را در هفت سالگی ام جا گذاشتم

✘نمیگوییم دیگر نخندیدم ، نه ...✘

↭دروغ است↭

♝اما دیگر ♝

⏪به پاکی آن روزها نخندیدم ...⏩

___

ωــاכه مــے بینـــم…

ωــاכه مــے پنـכارم زنـכگــے را…

نمـــے כانـωـﭡــم جُــرم مـے כانـنـכ ωــاכگــے را !

ωــاכگــے جُـرم اωـت و مـטּ مجـرم تـریـטּ مجـرم شـہــرم (!)

ωــاכه مــے مـانـــم…

ωــاכه مــے مـیرم…

امـّـــــا ،

تــرڪ نـمــے گــویـــم پـاڪــے ایـטּ ωــاכگــے را…
___
درسته خوشگل نيستم
جذاب نيستم
خوش اخلاق نيستم
باحال نیستم
جیگر نیستم
خوشتیپ نیستم
.
.
.
.
.
.

.
یا قمربنی‌هاشم
منکه هیچی نیستم
پس چیم o_O
____
عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
    و غمــت سـهم ِ مــن!
____

اگر روزی مردم تابوتم را سیاه کنید

 

تاهمه بدانند سیاه بخت بودم

 

بر روی سینه ام تکیه یخی بگذارید

 

تا بجای معشوقم برایم گریه کند

 

چشمانم را باز بگذارید

 

تاهمه بدانند

 

 چشم انتظار معشوقم بودم

 

و آخرین خواسته من از شما

 

اینکه دستانم را ببندید

 

تا همه بدانند

 

خواستم ولی نتوانستم

___

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین كار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا


صورت گرفت. آرايشگر گفت:


من باور نمی كنم خدا وجود داشته با شد مشتری پرسید چرا؟


آرایشگر گفت: كافیست به خیابان بروی و ببینی مگر می شود با وجود خدای مهربان


اینهمه مریضی و درد و رنج  وجود داشته باشد؟


مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینكه از آرایشگاه بیرون آمد


مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و كثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به


آرایشگر گفت می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :


چرا این حرف را میزنی؟ من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب كردم


مشتری با اعتراض گفت:


پس چرا كسانی مثل آن مرد بیرون از آرایشگاه وجود دارند آرایشگر گفت:


آرایشگرها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمی كنند. مشتری گفت:


دقیقا همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمی كنند.


برای همین است كه اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد.

_____

اینکه جدیدا سیگار می کشم خیلی بده

اما دلیلش خیلی بدتره بعضیا فک می کنن با خیلیام

خیلیام فک می کنن با بعضیام

قشنگیش اینه که من موندم و تنهایی هام

 
________

داشتم به این فک میکردم یه روز دنیای مجازی منفجر بشه... همدیگه رو گم کنیم ...

من دلم واسه کی تنگ میشه...زمان میگذره ما دهه 60 و70 ها میریم از اینجا دنبال زندگیامون بعد دیگه 80و90

میان جامون.. همدیگه رو گم میکنیم اما یه روزی یاد هم میفتیم...یاد خنده هامون... یاد کل انداختنامون..

شاخ بازیامون...لایک زدنامون..دلبستنامون....جوونیمون... این وسط فقط خاطره ها میمونه...ما ابدی نیستیم

یه روز میریم دنبال زندیگیامون....زندگی بی سروتهمون...دنیای مجازی من!ادم های مجازی <من ازهمین الان

دلتنگتونم ...کاش میشد وقت رفتن خاطراتتون هم پاک کنید وبرید....!

______

در جزيره ای زيبا, تمام حواس، زندگی می کردند: شادی، غم، غرور، عشق و......

روزی خبر رسيد که به زودی جزيره به زير آب خواهد رفت,

همه ساکنين جزيره قايق هايشان را آماده و جزيره را ترک کردند,

اما عشق می خواست تا آخرين لحظه بماند، چون عاشق جزيره بود.

وقتی جزيره به زير آب فرو می رفت، عشق از ثروت که باقايقی با شکوه جزيره را

ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:آيا می توانم با تو همسفرشوم؟

ثروت گفت: نه، من مقدار زيادی طلا و نقره داخل قايقم هست

و ديگر جايی برای تو وجود

ندارد. پس عشق از غرور که با يک کرجی زيبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست.

غرور گفت: نه، نمي توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خيس و کثيف شده و قايق

زيبای مرا کثيف خواهی کرد. غم در نزديکی عشق بود. پس عشق به او گفت اجازه بده من

با تو بيايم. غم با حزن گفت: آه، عشق،

من خيلی ناراحتم و احتياج دارم تا تنها باشم.

عشق اين بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آنقدرغرق شادی و هيجان بود

که حتی صدای عشق را هم نشنيد. آب هر لحظه بالا و بالا تر می آمد و عشق ديگر

نا اميد شده بود که ناگهان صدايی سالخورده گفت: بيا عشق من تو را خواهم برد

عشق آنقدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پيرمرد را بپرسد و سريع خود را

داخل قايق انداخت و جزيره را ترک کرد. وقتي به خشکی رسيدند، پيرمرد به راه خود

رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد.

عشق نزد علم که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود رفت و از او پرسيد

آن پيرمرد کی بود؟ علم پاسخ داد: زمان

عشق با تعجب گفت: زمان؟ اما چرا او به من کمک کرد؟

علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: زيرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است!

_____

نه دلی دارم که بشکنی

نه جون دارم که فدات کنم

نه پای موندن منی

نه میتونم رهات کنم

 
______

غصه مــــرا خورد…
وقتی دیدم

دست به سینه ایستادی…!

تمام راه را
برای

اغوشــــــت

دویـــــــــده بودم …

______

معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع علم بهتر است یا ثروت را بخواند

پسرک با صدای لرزان گفت : ننوشته ام !

معلم با خطکش چوبی پسرا تنبیه کرد و او را پایین کلاس پا در هوا نگه داشت ,

 

پسرک در حالی که دستهای قرمزو ورم کرده اش را به هم می مالید


زیر لب گفت : آری ثروت بهتر است چون اگر داشتم دفتری میخریدم و انشایم را مینوشتم !

______

 

ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ …

ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ

ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ …

و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ !

 
_________

بدبختی هیچ وقت سراغ من نمیاد..!

.

.

.

.

.

.

.

.

در واقع هیچوقت نرفته که بخواد بیاد..!

الانم اینجاس..!!مثه انترم داره نگا میکنه /:

سلام کن به بچه ها :/

 
______

هر چه از روشني و سرخي داريم برداريم کنار هم بنشيينيم

و بگذاريم که دوستي ها سدي باشند در برابر تاريکي ها

يلدايتان رويايي…روزهايتان پر فروغ،شبهايتان ستاره باران

 _______

"زندگـــــی "

معنـــی پیچیده ای نــدارد !

همین که " تـــــو " باشــی . . .

این ، تمـــــــام زندگی است ...!!

_________

مردم میگویند : “آدمهای خوب را پیدا و بدها را رها”
اما باید اینگونه باشد : “خوبی را در آدمها پیدا و بدی آنها را نادیده بگیریم”
چون هیچکس کامل نیست !

 

_______

چه حالی میده

ﺍﺯ بچه کوچولوت بپرسی
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟
اونم بگه ﻋﺨﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺰﺍﺭﯼ
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺲ ﺩﺍﺭﯼ
ﺍﺯ ﭘﻔﮑﺖ ﺑﻮﺧﻮﻟﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﻓﻘﻂ ﺗﻮﺗﺎ ...
من که اگه اینجوری بگه ،
با بوس و گاز تا گریش نندازم ول کنش نیستم

_______

اگه مرد بودن به معنی شاخ شدن واسه دختراس

به خودم افتخار میکنم که نامرد عالمم

______

جدا که شدیم هر دو به یک احساس رسیدیم

 

 

تو به فراغت , من به فراقت

 

یک حرف تفاوت که مهم نیست ...

____